11 و هر که از شما بزرگتر باشد، خادم شما بُوَد.
24 ای رهنمایان کور که پشه را صافی میکنید و شتر را فرو میبرید!
28 همچنین شما نیز ظاهراً به مردم عادل مینمایید، لیکن باطناً از ریاکاری و شرارت مملّو هستید.
37 ای اورشلیم، اورشلیم، قاتل انبیا و سنگسار کننده مرسلان خود! چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم، مثل مرغی که جوجههای خود را زیر بال خود جمع میکند و نخواستید!
34 امّا چون فریسیان شنیدند که صدّوقیان را مجاب نموده است، با هم جمع شدند.
26 لیکن در میان شما چنین نخواهد بود، بلکه هر که در میان شما میخواهد بزرگ گردد، خادم شما باشد.
28 عیسی ایشان را گفت، هرآینه به شما میگویم شما که مرا متابعت نمودهاید، در معاد وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوریخواهید نمود.
46 و نزدیک به ساعت نهم، عیسی به آواز بلند صدا زده گفت، ایلی ایلی لَما سَبَقْتِنی. یعنی الٰهی الٰهی مرا چرا ترک کردی.
63 گفتند، ای آقا ما را یاد است که آن گمراهکننده وقتی که زنده بود گفت، بعد از سه روز برمیخیزم.
56 لیکن این همه شد تا کتب انبیا تمام شود. در آن وقت جمیع شاگردان او را واگذارده، بگریختند.
26 لهذا از ایشان مترسید زیرا چیزی مستور نیست که مکشوف نگردد و نه مجهولی که معلوم نشود.
32 پس هر که مرا پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را اقرار خواهم کرد.
18 زیرا که دانست او را از حسد تسلیم کرده بودند.
42 دیگران را نجات داد، امّا نمیتواند خود را برهاند. اگر پادشاه اسرائیل است، اکنون از صلیب فرود آید تا بدو ایمان آوریم!
54 امّا یوزباشی و رفقایش که عیسی را نگاهبانی میکردند، چون زلزله و این وقایع را دیدند، بینهایت ترسان شده، گفتند، فیالواقع این شخص پسر خدا بود.
60 او را در قبری نو کهبرای خود از سنگ تراشیده بود، گذارد و سنگی بزرگ بر سر آن غلطانیده، برفت.
32 و جمیع امّتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا میکند، به قسمی که شبان میشها را از بزها جدا میکند.
41 پس اصحاب طرف چپ را گوید، ای ملعونان، از من دور شوید در آتش جاودانی که برای ابلیس و فرشتگان او مهیّا شده است.
38 یا کی تو را غریب یافتیم تا تو را جا دهیم یا عریان تا بپوشانیم،
33 و میشها را بر دست راست و بزها را بر چپ خود قرار دهد.
35 زیرا چون گرسنه بودم مرا طعام دادید، تشنه بودم سیرآبم نمودید، غریب بودم مرا جا دادید،
43 غریب بودم مرا جا ندادید، عریان بودم مرا نپوشانیدید، مریض و محبوس بودم عیادتم ننمودید.
40 پادشاه در جواب ایشان گوید، هرآینه به شما میگویم، آنچه به یکی از این برادران کوچکترین من کردید، به من کردهاید.
7 و چون میروید، موعظه کرده، گویید که ملکوت آسمان نزدیک است.
13 پس اگر خانه لایق باشد، سلام شما بر آن واقع خواهد شد و اگر نالایق بُوَد، سلام شما به شما خواهد برگشت.
20 زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روح پدر شما، در شما گوینده است.
30 لیکن همهٔ مویهای سر شما نیز شمرده شده است.
36 و دشمنان شخص، اهل خانهٔ او خواهند بود.
40 هر که شما را قبول کند، مرا قبول کرده و کسی که مرا قبول کرده، فرستنده مرا قبول کرده باشد.
28 و از قاتلان جسم که قادر بر کشتن روح نیاند، بیم مکنید، بلکه از او بترسید که قادر است بر هلاک کردن روح و جسم را نیز در جهنّم.
18 و در حضور حکّام و سلاطین، شما را بخاطر من خواهند برد تا بر ایشان و بر امّتها شهادتی شود.
22 و بجهت اسم من، جمیع مردم از شما نفرت خواهند کرد. لیکن هر که تا به آخر صبر کُند، نجات یابد.
33 لیکن اوّل ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که این همه برای شما مزید خواهد شد.
6 لیکن به شما میگویم که در اینجا شخصی بزرگتر از هیکل است!
33 یا درخت را نیکو گردانید و میوهاش را نیکو، یا درخت را فاسد سازید و میوهاش را فاسد، زیرا که درخت از میوهاش شناخته میشود.
37 زیرا که از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنهای تو بر تو حکم خواهد شد.
6 و خوشابحال کسی که در من نلغزد.
16 لیکن این طایفه را به چه چیز تشبیه نمایم؟ اطفالی را مانند که در کوچهها نشسته، رفیقان خویش را صدا زده،
20 آنگاه شروع به ملامت نمود بر آن شهرهایی که اکثر از معجزات وی در آنها ظاهر شد زیرا که توبه نکرده بودند،
27 پدر همهچیز را به من سپرده است و کسی پسر رانمیشناسد بجز پدر و نه پدر را هیچ کس میشناسد غیر از پسر و کسی که پسر بخواهد بدو مکشوف سازد.
41 و هرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد، دو میل همراه او برو.
33 باز شنیدهاید که به اوّلین گفته شده است که، قسم دروغ مخور، بلکه قسمهای خود را به خداوند وفا کن.
21 شنیدهاید که به اوّلین گفته شده است، قتل مکن؛ و هر که قتل کند سزاوار حکم شود.
14 شما نور عالمید. شهری که بر کوهی بنا شود، نتوان پنهان کرد.
7 خوشابحال رحمکنندگان، زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد.
11 خوشحال باشید چون شما را فحش گویند و جفا رسانند، و بخاطر من هر سخن بدی بر شما کاذبانه گویند.
17 گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صُحُف انبیا را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم.
6 به وی گفت، اگر پسر خدا هستی، خود را به زیر انداز، زیرا مکتوب است که فرشتگان خود را دربارهٔ تو فرمان دهد تا تو را به دستهای خود برگیرند، مبادا پایت به سنگی خورد.
8 پس ابلیس او را به کوهی بسیار بلند برد و همهٔ ممالک جهان و جلال آنها را بدو نشان داده،
27 امّا آن اشخاص تعجّب نموده، گفتند، این چگونه مردی است که بادها و دریا نیز او را اطاعت میکنند!