توی محله کامران و بیژن اینا مسابقه برگزار کرده بودند و اسپانسر هم قصابی محل به برگزیده این مسابقه دم شتر طلایی پشت کارد نزده اصل شترهای این محل و آن محل رو اهدا میکند به بهترین استعداد محله قلی مرزن آباد شمالی دوم همه استعداد های محل جمع شدند و بیژن با شلواری از خانه با راه راه گل های بنفشه آمد جلو و گفت من آخر این...
کامبیز که الک الک همینجور راه میرفت یک شی ناشناس رو پیدا کرد اول لگد زد بهش پاش که داغون شد فهمید اون یک شی بدشانسه که به پای اون خورده چون این اول ماجرا بود.کامبیز اونو برداشت یک نفر از درونش سوت زد. گفت تو کیستی که سوت میزنی گفت من غولم منتها نوع ورژنم جدیدتره سوتیم گفت سه سوت بیا بیرون ببینم تو چطوری هم غولی هم سوت...
تیک تاک ساعت که میگه این غروب رخت بر میبنده توی یک ساعت شنی وسط نقطه غمینه هر دلی دارد هوایی این هوا بازم غمینه تیک تاک ساعت که میره باز هوا ماتم بگیره این غروب ماتم انگیز توی این قصه چنینه باز بگو با من غریبه حرف آشنایی چنینه این چنین خود در همیم باز در درون آینه غمینه درد را فریاد چه حاصل خود بگوید قصه همینه لالادل...
بیا درون فصلها بگردیم درون فصلی نو باران را بیابیم. زمین خشکیده از فصلها نشود بیا تا درون خود فصلی نو شویم.شکوفه دهیم به هم برای هم مرحم زخمها شیم بیا تا وقت هست نگارنده دلها شیم. ... پروانه زپیله نگری کن ببین از درون آن گذری کن ببین برای تنیده شدن عمری کوتاه دارد اما پیله را میشکند و پروانه میشود زندگی تولدیست برای...
شهر در نگاه ستاره ها چراغ قرمزست آسمان با تمام ستاره ها یش شب چراغ شهری بر بلندای آسمانست چه دلگیرست وقتی ستاره ای می افتد انگار تمام ستاره ها برای مهتابست نگران مباش اینجا شب هایش هم فالش میزند درون تپیدن خود برای سروده ای که میبرد دلتنگی زمین را ... موج میفشاند دریا میزند صخره میخورد دریا ساحلی دارد که فانوسکی شب...