در اثر معروف «کتاب زنبور» که حدوداً در ۱۲۲۲ میلادی توسط اسقف سریانی شلومن اخلاطی نوشته شدهاست، از «پیشگویی زرتشت دربارهٔ پروردگار ما» توضیح رفتهاست. او در این کتاب مدعی شدهاست که عیسی یکی از نوادگان زرتشت بود و حتی به شیوهای عارفانه آنان را یکی پنداشتهاست: «من اویم و او من است.»[۱۸۱] بعضاً او را با بلعم باعورا از شخصیتهای تورات مرتبط پنداشتهاند. تئودور برکونی زرتشت را «بلعم دوم» نام میدهد. او و چندی دیگر مانند بربهلوم و الندیم از این میگویند که زرتشت کتاب خود را به یونانی، سریانی، عبری، فارسی، زبان هیرکانی، مرو، زرناک و سکستان نوشتهاست. این شاید در واقع نقدی بر مانویت باشد زیرا مانویان میگفتند مانی کتاب نوشت، اما زرتشت و عیسی نه.[۱۸۲] یکی پنداشتن زرتشت با دیگر شخصیتهای سامی چون حزقیال، حام[۱۸۳] و در موارد اندکی شیث هم در نوشتههای مسیحی به چشم میخورد. انجیل طفولیت سریانی از زرتشت به عنوان «پیامبرِ مسیح» نام برده شدهاست و عملاً او را به یکی از شخصیتهای ابراهیمی تبدیل کردهاند
آلبرت دییونگ پنج قطعه از متون یونانی را جمعآوری کردهاست که حاوی اطلاعات مهمی (گاه درست و گاه نادرست) دربارهٔ زرتشت است. این نوشتهها مربوط به پنج نویسنده یونانی؛ یعنی هرودوت، استرابو، پلوتارک، دیوژن لائرتی و آگاثیاس است. سه نویسنده اخیر از زرتشت به عنوان مؤسس دین مزدیسنا یاد میکنند. پلوتارک به ماهیت دوگانه پرستانه دین زرتشت اشاره کرده و زمان زندگی او را تا ۵۰۰۰ سال قبل از جنگ تروآ عقب بردهاست:[۱۹۸] «دیگران بهترِ آنها را خدا مینامند و رقیبش را شیطان. مانند زرتشتِ مغ که، چنانکه گویند، ۵۰۰۰ سال قبل از محاصره تروآ زندگی کردهاست؛ او یکی را هورومازس و دیگری را اریمانیوس خطاب میکرد.» دیوژن لائرتی نگاه ستایشگرانهای نسبت به مغها دارد و آنها را از اتهام جادوگری مبری میداند. او اسم زرتشت را در زبان یونانی ریشه یابی میکند و نتیجه میگیرد که این نام به معنای ستارهپرست است. اما نظر آگاثیاس بسیار منفی است: «اما ایرانیان امروز… راههای جدیدی فرا گرفتهاند… [و] توسط آموزههای زرتشت پسر هورماسدس گمراه شدهاند. غیرممکن است که با قطعیت گفت که این زرتشت یا زارادس… دقیقاً چه زمانی قوانین خود را آورد. ایرانیان امروز میگویند که او معاصر هیستاسپس (ویشتاسپ) بودهاست اما اطلاعات بیشتری نمیدهند، نتیجتاً… نمیشود گفت که این هیستاسپس پدر داریوش بود یا شخص دیگری… [زرتشت] در مراسمهای دینی مغها معلم و راهنمای آنان بود؛ او شکل اصلی عبادت آنها را با عقاید پیچیدهای جایگزین کرد.» به جز اشاره به اینکه زرتشت قوانین مزدیسنا را آورد، اشاره او به هیستاسپس که همان ویشتاسپ، پشتیبان زرتشت، میباشد، قابل توجه است
تفاوت زمانی عظیمی بین دورانی که پلوتارک و آگاثیاس برای زندگی زرتشت مطرح کردهاند، وجود دارد و این تفاوت در دیگر منابع یونانی و لاتین هم بازتاب داشتهاست؛ گاهی او را تا هزاران سال پیش عقب بردهاند و زمانی دیگر تنها چند قرن فاصله بین خود و زرتشت قائل هستند و او را به عنوان معاصر و معلم فلاسفه یونانی مانند فیثاغورث معرفی میکنند.[۲۰۰] پیتر کینگزلی در دو مقاله این تفاوت را بررسی کردهاست. او بر آن است که هیچکدام از زمانهای مطرح شده اساس تاریخی ندارد؛ اینکه زرتشت را ۵۰۰۰ سال قبل از نبرد تروآ یا ۶۰۰۰ سال قبل از خشایارشا یا افلاطون بدانند، نمایانگر شیوه زرتشتیان در تقسیم تاریخ به هزارههای مختلف است و تبدیل کردن زرتشت به معاصر فیثاغورث به نظر تلاشی از سوی آریستوکسنوس بودهاست تا از عقاید این دو یک مکتب فلسفی بسازد و آن را در برابر مکتب افلاطونی قرار دهد. نامعتبر دانستن تاریخ نزدیکتر (۶ قرن پیش از مسیح) از سوی کینگزلی به تاریخ مطرح شده از سوی یونانیان محدود نمیشود زیرا آن تاریخ وارد سنت ایرانی هم شدهاست.[۲۰۱]