فانوسی کنار تفکر روشن

حسام الدین شفیعیان

دریایی ام من مثال فانوسی بارانی ام من

کنار ساحل فکرم چه آرام دلی در غمزده غوغایی ام من

برای ریل شعرم سوتکی باش مثال سوزن بان تنهایی ام من

برایم قاصدک آورد چه آرام مثال بادباک کنار موجو طوفان

درون موج نخ بر به بادی بلندای آسمان بر زمین نگاهم اشک در خود میچکاند

به دریای دلم غم میچکاند به شعرم گر گذر کردی بباران ببارانی که باران دریا بگیرد

زشور ساحل از موج و چو صخره نگاه مرد در شب تا فانوسکی بین به روشن کردنش از فکر روشن

زدریای تفکر شو در نگاهم تفکر باز کن چشم در نگاهم خاطرات غم درون قاب عکسی

بباران عکس دریا در قفس چون زدریا در رود ماندن از بهر چه حاصل به دریا شو که دریایی شوی نو

زتاریکی شبی خواند مرد غزل خوان زمثنوی درون خود غزل باران غزل خوان

شبی تاریک در شمعی چو حاصل تفکر را زدریا شو زحاصل منو تنهایی شب کرده ریشه

زتاریکی زشمعی کرده افزون بباران ای دل در غم چو محزون

زتاب استخوان بین شکن شو شکن در استخوان اندر شکن شو

شکن در خود زتاب فکر تابی زتابیدن زتابیدن کناری

از این شعرم گذر کن زتاب اشک در خود گذر کن...

حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد