عیسی مسیح

 او "عمانوئیل" است که به ‌معنای "خدا با ما" می‌باشد.

اسم او عیسی می‌باشد که از یک کلمۀ عبری به ‌معنای "یهوه نجات است" گرفته شده است.

عیسی مسیح

عیسی ناصری

محل تولد-یوسف و مریم به مصر گریختند و بعد به بیت اللحم آمدند عیسی دنیا آمد و بعد به ناصره رفتند

محل شهادت-تصلیب در محلی به نام گلگتا جلجتا جمجمه در بلندی تپه ای به همراه دو دزد و در جرم نامه عیسی مسیح نوشته شد عیسی مسیح پادشاه یهودیان یهود

نحوه شهادت- در باغ جتسیمانی توسط  یهودا اسخریوطی محل لو رفت و سربازان با رییس آنها گروهی به محل باغ هجوم بردند طی این امر پطرس گوش یکی از سربازان را میبرد که عیسی با زدن گل به گوش او آن را معجزه آسا سالم میکند.یهودا برای شناسایی عیسی او را بوس میکند و سربازان مسیح را دستگیر میکنند و به محاکمه و زندان موقت میبرند و ضرب و شتم میکنند و چشمانش را بسته و از حین ضرب و شتم میگویند حالا بگو کی میزنه و شلاق میزنند و صلیب سنگینی را به دوش او گذاشته و قبل آن مردم طی محاکمه باراباس را آزاد که جنایتکاری بوده و او را درخواست تصلیب میکنند و مسیر اندوه تا تپه گلگتا میبرند و طی مسیر میزنند او را.و در تصلیب دستانش را میخ میزنند به چوب و هفت کلمه را میگوید و بعد از آن دو پای دزد را میشکنند تا سریعتر مرگ انجام شود و وقتی میخواهند پای مسیح را با ضرب بشکنند میبینند تمام کرده است.و نیزه ای به پهلویش میزنند که خون و آب میریزد و در این هنگام زمین لرزه ای رخ میدهد و آسمان تیره شده و معبد خراب میشود.و بعد از تحویل جسد آن را مهر و موم میکنند سنگ بزرگ و بعد سه روز عیسی زنده میشود و مریم مجدلیه میبیند عیسی زنده شده به رسولان  و مریم مقدس خبر میدهد


عبری-ישו

یونانی-Ιησούς Χριστός

فرانسوی-Jésus Christ

ایتالیایی-Gesù Cristo

انگلیسی-Jesus Christ

فارسی-عیسی مسیح

روسی-Иисус Христос

اسپانیایی-Jesucristo

ژاپنی-イエス・キリスト

ایرلندی-Íosa Críost

ارمنی-Հիսուս Քրիստոս

دانمارکی-Jesus Kristus

عیسی در شکل کنونی (Ἰησοῦς)[پ] در زبان یونانی ریشه دارد. نام یونانی خود از ישוע (یشوع) عبری گرفته‌است. این اسم که در اصل יהושע (یِهُشوعا، به‌طور خلاصه‌تر یوشع) بوده در لغت به معنی «یهوه نجات می‌بخشد» است

اناجیل هم‌نوا بر ابعاد مختلف شخصیت عیسی پرداخته‌اند. در مرقس، عیسی پسر خداست که معجزاتش حضور ملکوت الهی را نشان می‌دهند.[۶۲] او، به عنوان خادم خدا و انسان‌ها، یک معجزه‌گر خستگی‌ناپذیر است.[۸۷] این انجیل کوتاه مشتمل بر تعداد کمی از سخنان و تعالیم عیسی است.[۶۲] انجیل متی تأکید می‌کند که عیسی به اراده خدا در عهد عتیق جامه عمل پوشانده و خداوندگار کلیساست.[۸۸] اوست فرزند داوود، یک «پادشاه و خودِ مسیح.»[۸۷][۸۹][۹۰] لوقا عیسی را چنان می‌نمایاند که یک ناجی انسانی-الهی است و با نیازمندان هم‌دلی می‌کند.[۹۱] او دوست گناهکاران و به دنبال نجات گمراهان است.[۸۷] این انجیل شامل مثل‌هایی چون «سامری خوب» و «پسر ولخرج» است.[۹۱]

انجیل یوحنا آموزه‌های عیسی را نه تعلیمات شخص او، که مکاشفه الهی می‌نمایاند. یحیی، به عنوان مثال، در یوحنا باب ۳ می‌گوید «شخصی از سوی خدا فرستاده شده‌است، کلام خدا را ابراز می‌کند، چون خدا روح خویش را بدون حد و حصر به او عطا می‌کند.» در باب هفتم همان انجیل، عیسی می‌گوید «تعالیم من به من متعلق ندارند، بلکه متعلق به او که مرا فرستاده، هستند.» او حرف مشابهی را در باب چهاردهم ابراز می‌کند: «آیا قبول نمی‌کنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ حرف‌هایی که به شما می‌گویم از خودم نیست، تمامی این‌ها کار آن پدری است که در من ساکن است.
حدوداً ۳۰ مَثَل یک سوم آموزه‌های ثبت شده عیسی را شکل می‌دهند.[۱۵۴][۱۵۶] مثل‌ها را در خلال موعظه‌ها و دیگر اتفاقات روایت کرده‌اند.[۱۵۷] در آن‌ها نمادپردازی به کار رفته‌است و معمولاً جهان مادی را به جهان معنوی ربط می‌دهند.[۱۵۸][۱۵۹] مضامین رایج در آن داستان‌ها شامل مهربانی و سخاوت خدا و خطرات گناهان است.[۱۶۰] برخی از مثل‌های عیسی مانند پسر ولخرج (در انجیل لوقا باب ۱۵) ساده هستند و برخی دیگر چون روییدن دانه (مرقس باب ۴) پیچیده و عمیقند.[۱۶۱] زمانی که پیروان عیسی از وی پرسیدند چرا در قالب مثل‌ها با مردم سخن می‌گوید، جواب داد «توانایی درک اسرار ملکوت آسمان به شما عطا شده، امّا به آن‌ها داده نشده‌است چون به شخصی که دارد بیشتر داده خواهد شد تا به اندازهٔ کافی و به وفور داشته باشد، و از آن شخصی که ندارد، حتّی آنچه که دارد هم ستانده می‌شود. نتیجتاً، من برای آنان در قالب مثل‌ها صحبت می‌کنم، چون آنان نظاره می‌کنند ولی نمی‌بینند و گوش می‌دهند ولی نمی‌شنوند و نمی‌فهمند.
در روایات اناجیل، عیسی بخش بزرگی از تبلیغ خود را صرف انجام معجزات، به خصوص شفا دادن، می‌کند.[۱۶۳] آن معجزات در دو دسته اصلی قرار می‌گیرند: معجزات درمانی و معجزات طبیعت.[۱۶۴] معجزات درمانی شامل درمان مشکلات جسمانی، جن‌گیری[۱۹][۱۶۵] و زنده‌کردن مردگان می‌شود.[۱۶۶] از جمله معجزات طبیعت تبدیل آب به شراب، راه رفتن روی آب و آرام کردن طوفان هستند که کنترل عیسی بر طبیعت را نشان می‌دهند. عیسی ذکر می‌کند که معجزاتش دارای منشأ الهی هستند. مخالفان عیسی او را متهم کردند با کمک بعل‌الذباب، از امیران شیاطین، جن‌گیری می‌کند اما عیسی جواب داد که با روح خدا یا انگشت خدا چنان می‌کند. او استدلال کرد شیطان به شیاطین خود اجازه نخواهد داد به فرزندان خدا یاری برسانند زیرا باعث می‌شود در خاندانش جدایی افتد و ملکوتش به نابودی کشیده شود؛ به علاوه، او از مخالفانش پرسید اگر جن‌گیری من با یاری بعل‌الذباب انجام می‌شود، «شاگردان شما به یاریِ چه کسی جن‌ها را بیرون می‌کنند؟»[۱۶۷][۱۶۸] در باب ۱۲ متی، عیسی ذکر می‌کند «هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شود، مورد آمرزش واقع خواهد شد، امّا کفر به روح آمرزیده نخواهد شد. هر شخصی چیزی بر ضد پسر انسان بگوید، آمرزیده خواهد شد، امّا هر کسی که بر ضد روح‌القدس سخنی بگوید، نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد.»[۱۶۹]

در انجیل یوحنا، معجزات عیسی «آیت» توصیف شده‌اند که عیسی آن‌ها را به نمایش گذاشت تا مأموریت و الوهیت خود را ثابت کند؛[۱۷۰][۱۷۱] اما در اناجیل هم‌نوا، زمانی که علمای دین و فریسیان از او «آیتی» خواستند تا ادعای خود را به اثبات برساند، درخواستشان را رد کرد[۱۷۰] و جواب داد: «نسل شرارت‌پیشه و زناکار آیتی می‌خواهند! امّا آیتی به آن‌ها داده نخواهد شد، به غیر از آیت یونس نبی. چون نظیر که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در دل زمین خواهد بود.» در اناجیل هم‌نوا مردم معمولاً با وحشت به معجزات عیسی واکنش نشان می‌دهند و از او می‌خواهند بیمارانشان را شفا دهد، اما در انجیل یوحنا واکنش جمعیت همراه با اعتماد و ایمان است.[۱۷۲] یکی از مشخصه‌های تمام معجزات عیسی این است که او آن‌ها را آزادانه انجام می‌دهد و هرگز در ازای آن‌ها پولی درخواست نمی‌کند یا پولی که به او پیشنهاد می‌دهند را نمی‌پذیرد.[۱۷۳] توصیف معجزات عیسی در انجیل‌ها در اغلب موارد با توضیح تعالیم عیسی همراه است و معجزات خود شامل عناصری از آن تعالیم هستند.[۱۷۴][۱۷۵] بسیاری از معجزه‌ها اهمیت ایمان را می‌آموزند؛ مثلاً در شفای ده جذامی یا زنده کردن دختر یایروس، عیسی به آن‌ها می‌گوید این معجزات به دلیل ایمانشان بوده‌است

در تجلی عیسی، او پطرس را به همراه دو حواری دیگر با خود به بالای کوهی می‌برد[۱۲۸][۱۲۹][۱۴۳] و آنجا در حضور آن‌ها، ظاهر عیسی دگرگون می‌شود: «چهره‌اش نظیر خورشید درخشان بود و لباسش مانند نور، سفید شده بود. در این زمان، موسی و ایلیا در برابر چشمانشان ظاهر شدند و با عیسی مکالمه کردند.»[۱۸۸] سپس ابری درخشان ظاهر می‌شود و ندایی از آن می‌آید: «این است پسر من، محبوبم، که از او خشنود هستم؛ به او گوش فرا دهید

در روایات هم‌نوا، هفته آخر در اورشلیم پایانی است بر سفر از پیریه به یهودیه که عیسی آن را در جلیل آغاز کرد.[۱۴۶] عیسی سوار بر خری وارد اورشلیم می‌شود که بازتابی است از داستان «خر مسیح»، حکایتی از کتاب زکریا، که در آن پادشاه متواضع یهودیان سوار بر خر وارد اورشلیم می‌شود. چون به اورشلیم نزدیک می‌شود، مردم در راهش پارچه پهن می‌کنند، برگ‌های نخل قرار می‌دهند و بخش‌هایی از مزامیر را می‌خوانند.[۱۹۰][۱۹۱][۱۹۲]

عیسی سپس صرافان را از معبد دوم بیرون و آن‌ها را متهم می‌کند که معبد را با فعالیت‌های تجاری خود به مقر دزدها تبدیل کرده‌اند.

عیسی با بزرگان یهود در زمان‌هایی چون وقتی که آن‌ها صداقت مأموریت او را زیر سؤال می‌برند یا عیسی آن‌ها را ریاکار خطاب می‌کند، به مشکل برمی‌خورد.[۱۹۰][۱۹۲] یهودا اسخریوطی، یکی از حواریون عیسی، به صورت مخفیانه با بزرگان یهودی توافق می‌کند که در ازای سی سکه نقره به عیسی خیانت و او را تسلیم کند

انجیل یوحنا از دو اتفاق دیگر قبل از هفته مقدس خبر می‌دهد.[۱۱۶] در العیزریه عیسی لازاروس را از مرگ برمی‌خیزاند. این آیت محکم[۹۳] باعث تنش با مقامات محلی می‌شود[۱۴۶] و آنان برای قتل عیسی توطئه‌چینی می‌کنند.[۱۱۶] بعد در موقع شام، شش روز پس از عید پسخ، مریم بیت‌عنیایی پاهای عیسی را «عطری گران‌بها از سنبل خالص» عطرآگین کرده و با موهای خود خشک کرد.[۱۹۵] پس از این اتفاقات است که عیسی وارد اورشلیم می‌شود.[۱۱۶] در زمان ورود او، مردم به استقبالش آمده و تشویقش می‌کنند که باعث دشمنی بیشتر بزرگان شهر با عیسی می‌گردد.[۱۴۶] انجیل یوحنا سپس شام آخر را روایت می‌کند

شام آخر، آخرین وعده غذایی عیسی با ۱۲ حواری خود در اورشلیم قبل از مصلوب شدنش است. آن را در هر چهار انجیل متعارف روایت کرده‌اند؛ همچنین نامه اول به قرنتیان هم به شام آخر اشاراتی دارد.[۴۸][۱۹۶][۱۹۷] در این شام، عیسی پیش‌بینی می‌کند که یکی از حواریونش به او خیانت خواهد کرد. هر ۱۲ حواری می‌گویند که قصد خیانت به عیسی را ندارند، اما او تأکید می‌کند خائن یکی از افراد حاضر است.[۱۹۸] متی و یوحنا، یهودا را شخص مورد نظر عیسی می‌دانند.[۴۸][۱۹۶][۱۹۸]

در هر چهار انجیل، عیسی پیش‌بینی می‌کند تا قبل از طلوع آفتاب و بانگ خروس، پطرس سه مرتبه او را انکار خواهد کرد.[۲۰۲][۲۰۳] در لوقا و یوحنا، این پیش‌گویی در زمان شام انجام می‌شود و در متی و مرقس بعد از آن؛ همچنین عیسی پیشگویی می‌کند که همه حواریونش او را تنها خواهند گذاشت.[۲۰۴] انجیل یوحنا تنها انجیلی است که می‌گوید عیسی پاهای حواریونش را بعد از شام شست.[۲۰۵] همان انجیل یک موعظه طولانی از عیسی را روایت کرده‌است که در آن عیسی پیروانش (به غیر از یهودا) را برای رفتن خود آماده کند. باب‌های ۱۴ تا ۱۷ انجیل یوحنا به سخنرانی وداع معروف است و اهمیت به خصوصی در مسیح‌شناسی دارند.[۲۰۶][۲۰۷]

مطابق روایات هم‌نوا، عیسی و پیروانش به باغ جتسیمانی می‌روند، جایی که عیسی دعا می‌کند «ای پدر! این جام رنج و زحمت را از مقابل من بردار» و چنان از کشمکش روحی عذاب می‌کشد که «عرقش نظیر قطره‌های درشت خون بر زمین می‌افتد.» بعد، یهودا به همراه گروهی مسلح که توسط کاهنان اعظم، کاتبان و ریش‌سفیدان فرستاده شده‌اند، سرمی‌رسد. یهودا عیسی را می‌بوسد تا افراد او را بشناسند و آنان نیز عیسی را دستگیر می‌کنند. 

در یوحنا، عیسی برای خلاصی از مصلوب‌شدن دعا نمی‌کند، بلکه این انجیل او را به‌گونه‌ای می‌نمایاند که ضعف‌های انسانی بر او تأثیری ندارند.[۲۱۰] افرادی که به دنبال دستگیری عیسی آمده‌اند، سربازان رومی و نگهبانان معبد هستند.[۲۱۱] در یوحنا، یهودا عیسی را نمی‌بوسد بلکه عیسی شخصاً هویت خود را فاش می‌کند و زمانی که چنین می‌شود، سربازان و افسران بر روی زمین می‌افتند. در این انجیل، آن حواری که با شمشیر خود گوش یکی از آن‌ها را می‌برد، پطرس است و عیسی پس از آن از وی می‌خواهد دست نگه دارد.[۲۱۲]

بعد از دستگیری، عیسی را به سنهدرین، یک محکمه یهودی، می‌برند.[۲۱۳] روایات اناجیل دربارهٔ جزئیات محاکمه او با هم متفاوت هستند.[۲۱۴] در متی، مرقس و لوقا عیسی را به خانه کاهن اعظم، قیافا، می‌برند و عیسی آنجا مورد تمسخر و ضرب و شتم قرار می‌گیرد. صبح بعد، کاهنان اعظم و علمای دین یهود محکمه‌ای تشکیل داده و عیسی را احضار می‌کنند.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] مطابق یوحنا، اول عیسی را به منزل پدر قیافا و بعد نزد کاهن اعظم می‌برند

علمای یهود عیسی را به درگاه پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی، می‌برند تا عیسی را برای اتهاماتی نظیر کفر، تحریک مردم به عدم پرداخت مالیات به روم، جادوگری و ادعایش مبنی بر «پادشاه یهود»، پسر انسان و ناجی جهان بودن، محاکمه کند.[۲۱۷] کلمه «پادشاه» در مکالمه میان پیلاطس و عیسی نقشی مرکزی دارد. در یوحنا، عیسی متذکر می‌شود که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست، اما به‌طور صریح هم انکار نمی‌کند که پادشاه یهود است.[۲۲۱][۲۲۲] در لوقا، پونتیوس پیلاطس پس از فهمیدن دربارهٔ جلیله‌ای بودن عیسی،[۲۲۳][۲۲۴] دستور می‌دهد او را نزد هیرودیس آنتیپاس ببرند زیرا هیرود حاکم جلیل بود.[۲۲۵] نزد هیرود، عیسی هیچ پاسخی به سوالات او نمی‌دهد. نتیجتاً، هیرود و سربازانش عیسی را مسخره کرده و لباسی شاهانه به او می‌پوشانند تا چون یک پادشاه به نظر برسد، سپس او را دوباره نزد پیلاطس می‌فرستند.[۲۲۶] پیلاطس بزرگان یهود را فرامی‌خواند و به آن‌ها اعلام می‌کند «من این مرد را مجرم نیافتم.»[۲۲۵]

مطابق یکی از سنت‌های عید پسح در آن دوره، پیلاطس قرار بود با خواست مردم یکی از زندانیان را آزاد کند. او از جمعیت می‌خواهد که یکی از بین عیسی و قاتلی به نام باراباس را انتخاب کنند.[۲۲۷] مردم تحت تأثیر ریش‌سفیدان، درخواست می‌کنند که باراباس آزاد و عیسی مصلوب شود.[۲۲۸] پیلاطس تقصیرنامه‌ای به زبان‌های عبری، لاتین و یونانی می‌نویسد که بر روی آن نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» و قرار بود بر صلیب عیسی نصب شود.[۲۲۹] آنگاه عیسی را به سربازان می‌دهد تا او را مصلوب کنند. آن‌ها تاجی از خار بر سر او می‌گذارند و به تمسخر «پادشاه یهود» می‌خوانندش و قبل از اینکه عیسی را برای مصلوب شدن به گلگتا ببرند، او را می‌زنند.[۲۱۵][۲۱۷][۲۳۰][۲۳۱]

و چون بیرون می‌رفتند، شخصی قیروانی شمعون نام را یافته، او را به جهت بردن صلیب مجبور کردند.

رومیان شخصی به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند در حمل صلیب عیسی را یاری کند

در گلگتا، به او شرابی مخلوط با مر مکی یا حنظل دادند تا درد را احساس نکند، اما بنا به متی و مرقس، این پیشنهاد را رد کرد

بعد از آن، سربازان عیسی را بر صلیب کشیدند و لباس‌هایش را غارت کردند. در بالای سر عیسی بر روی صلیب نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود.» سربازها و رهگذران او را به خاطر آن نوشته مسخره می‌کردند. همزمان با عیسی، دو دزد را هم مصلوب کردند. در متی و مرقس، آن دزدها نیز به تمسخر عیسی دست زدند. در لوقا، یکی از آن دزدها عیسی را سرزنش می‌کند که اگر مسیح هستی، خودت و ما را نجات بده، اما دیگری از عیسی دفاع می‌کند.[۲۳۲][۲۳۵][۲۳۶] عیسی به دومی می‌گوید: «امروز با من در بهشت خواهی بود.» بنا به یوحنا، مادرش مریم و «شاگردی که دوست می‌داشت» هم خود را در زمان تصلیب خود را به آنجا رساندند. عیسی از شاگرد موردعلاقه خود می‌خواهد که از مادرش مراقبت کند

در همان روز، یوسف الرامی با اجازه پیلاطس و کمک نیقودیموس، جنازه عیسی را از صلیب پایین می‌آورد، «به رسم تدفین یهودی با عطریات در کفن می‌پیچد» و در مقبره تازه کنده‌شده‌ای قرار داد. در متی، کاهنان اعظم یهودی به نزد پیلاطس می‌روند و از او می‌خواهند نگهبانانی تا روز سوم برای قبر بگمارد. پیلاطس پاسخ می‌دهد «چنان‌که صلاح می‌دانید از آن قبر حفاظت کنید.» آنان نیز قبر را مهر و موم کرده و نگهبانی برای آن گذاشتند

عیسی یک یهودی اهل جلیل بود،[۹۹] در حدود سال‌های آغازین قرن اول متولد شد و در ۳۰ یا ۳۳ پس از میلاد در یهودیه کشته شد.[۲۵۷] توافقی میان محققان وجود دارد که عیسی یکی از معاصران یحیی بود و توسط بخشدار رومی یهودیه، پونتیوس پیلاطس، که از ۲۶ تا ۳۶ میلادی این منصب را داشت، مصلوب شد

بسیاری از پژوهشگران مدرن توافق دارند که پدر عیسی، یوسف نجار، قبل از اینکه او تبلیغ خود را آغاز کند، مرد. انجیل‌ها اصلاً به یوسف در زمان تبلیغ عیسی اشاره نمی‌کنند. مرگ یوسف می‌تواند دربارهٔ خطاب‌شدن عیسی با لفظ «عیسی پسر مریم» در مرقس ۶:۳ شفاف‌سازی کند، چرا که پسرها را معمولاً با نام پدرشان خطاب می‌کردند.[۲۷۹]

بنا به گفته تیسن و مرتس، برای رهبران کاریزماتیک چون عیسی، معمول است که با خانواده‌هایشان به مشکل بخورند.[۲۸۰] در انجیل مرقس، خانواده عیسی دچار این بیم می‌شوند که او دیوانه است. این قسمت را یک اتفاق تاریخی می‌دانند، زیرا بعید است که توسط مسیحیان اولیه ساخته شده باشد.[۲۸۱] پس از مرگ عیسی، بسیاری از اعضای خانواده‌اش به جنبش مسیحی پیوستند.

به گفته اهرمان، عیسی تصور می‌کرد تمرکز همه بر ملکوت الهی است

عیسی وعده می‌داد که یک شخصیت آخرالزمانی، به‌نام «پسر انسان»، به‌زودی با قدرت و جلال سوار بر ابرها خواهد آمد تا برگزیده‌شدگان را از چهار سوی جهان گرد آورد. عیسی از خودش هم با عبارت «پسر انسان» یاد می‌کرد اما محققان مطمئن نیستند که این دو یکی باشند. پولس و دیگر مسیحیان اولیه معتقد بودند که «عیسای برخاسته از مرگ» همان «پسر انسان» است.[۲]

مسیح خوانده‌شدن عیسی نشان‌دهنده آن است که پیروان عیسی او را به عنوان وارث داوود، که برخی از یهودیان انتظار بازگشتش را می‌کشیدند تا اسرائیل را نجات دهد، پذیرفته بودند.

سنت‌های آخرالزمانی یهود ابعاد مختلفی داشتند و برخی بر حضور یک مسیح متمرکز بود و برخی دیگر نه. با توجه به سنت مسیحی، گرد تایسن بر این فرضیه تأکید دارد که عیسی برای خودش نقشی آخرالزمانی قائل بود

در انجیل‌ها روایت شده که یکی از حواریون عیسی به او خیانت کرد و تحویلش داد. به عقیده محققان زیادی این یک روایت بسیار قابل اعتماد است.[۳۱۸] عیسی به دستور پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی یهودیه، اعدام شد.[۳۱۵] پیلاطس به احتمال زیاد وعده‌های عیسی در ربط با ملکوت الهی را تهدیدی علیه حکومت روم در منطقه یافت و برای اعدام عیسی با رهبران یهودیان همکاری کرد.[۳۱۹] کاهنان اعظم صدوقی معبد دوم احتمالاً بنا به دلایل سیاسی خواستار اعدام عیسی بودند، نه به‌خاطر آموزه‌های دینی او.[۳۱۸] ممکن است به چشم آن‌ها، عیسی تهدیدی برای ثبات موجود به حساب می‌آمده، خصوصاً بعد از آشوبی که او در معبد ایجاد کرد.[۳۱۸][۳۲۰] عوامل دیگری نظیر ورود پیروزمندانه عیسی به اورشلیم هم احتمالاً در این تصمیم اثر گذاشته‌اند

بنا به عهد جدید، از مرگ برخاستن عیسی شالوده مسیحیت را تشکیل می‌دهد.[۳۷۱] مسیحیان باور دارند که با مرگ فداکارانه او و رستاخیزش، انسان‌ها می‌توانند از گناه نخستین آمرزیده شوند و نتیجتاً به رستگاری و وعده زندگی ابدی برسند.[۳۷۲] با الهام از گفته‌های یحیی در فردای تعمید عیسی، آن‌ها عیسی را «بره خدا» می‌نامند که مصلوب شد تا نقش خود به عنوان خادم خدا به سرانجام برساند

بیشتر مسیحیان عقیده دارند عیسی هم یک انسان بود و نیز پسر خدا.[۹۰] با وجود اینکه بحث‌هایی در میان الهی‌دانان در ربط با طبعیت ذات او وجود دارد، مسیحیان تثلیثی در کل بر آنند که عیسی کلمه، تجسم و پسر خداست؛ پس هم کاملاً الهی است و هم کاملاً انسانی. البته تثلیث در میان همه مسیحیان پذیرفته نشده‌است.[۳۷۶][۳۷۷] پس از اصلاحات پروتستانی، مسیحیانی چون میکاییل سروتوس باورهای باستانی که برای عیسی دو ذات قائل بودند را زیر سؤال بردند.[۲] کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان،[۳۷۸] یونیتارینیسم و شاهدان یهوه از جمله مذاهب مسیحی هستند که تثلیث را باور ندارند.[۳۷۹]

علاوه بر شخص عیسی که در میان مسیحیان محترم است، نام او نیز جایگاه والایی در میان مسیحیان از روزهای اولیه مسیحیت داشته و دارد.[۳۸۰][۳۸۱]

عیسی کی بود؟ یک پیامبر آخرالزمانی؟ یک حکیم سخنگو؟ مسیحای انتظارات یهود؟ گوردون کلوزر در کتاب عیسی، یوشع، یشوای ناصری، مسئله عیسی تاریخی را تحلیل می‌کند و استدلال می‌کند که واقعیت‌های خدمت عیسی او را کاملاً در خط مقدم فرهنگ مسیحایی یهودی قرار می‌دهد. کلوزر با ارائه نتایج حاصل از یک عمر تحقیق و تأمل شخصی، مواضع علمی "اجماع جدید" را در مورد ماهیت تاریخی عیسی با شجاعت و به طور مؤثر رد می کند. کلوزر مستقیماً با توصیفات سمینار عیسی از عیسی به عنوان یک حکیم سخن گفتن روبرو می شود. او تلاش‌های دانشمندان برای جدا کردن عقاید یحیی باپتیست و عیسی را رد می‌کند. او ادعا می کند که آیات قریب الوقوع/آخر زمان پسر انسان تبلیغات نویسندگان انجیل در مورد آمدن دوم عیسی پولس نیست، و در واقع پیش بینی های عیسی درباره بازگشت خود او نیست. به جای تفکر متعارف، کلوزر توضیحی تازه و در عین حال امکان پذیر برای شناسایی «پسر انسان» برای عیسی ارائه می کند. یشوای ناصری گوردون کلوزر در عیسی، جاشوا، به بحثی دیرینه با پاسخ هایی می پردازد که جوینده متفکر حقیقت تاریخی را کاملاً راضی می کند.

شرح مصلوب شدن عیسی مسیح در اناجیل با تازیانه زدن او آغاز می شود. سپس سربازان رومی با پوشیدن لباس ارغوانی و تاجی از خار، او را به عنوان «پادشاه یهودیان» مسخره کردند و او را به آرامی به کوه کالواری یا گلگوتا بردند. یکی از شمعون اهل کورنی اجازه یافت تا در حمل صلیب به او کمک کند. در محل اعدام او را برهنه کردند و سپس به صلیب میخکوب کردند، حداقل با دستانش میخ زدند، و بالای سر او در بالای صلیب کتیبه محکوم کننده ای قرار داشت که جرم او را به عنوان پادشاه یهودیان نشان می داد. (اناجیل از نظر عبارت تفاوت اندکی دارند، اما موافقند که این کتیبه به زبان «عبری» یا آرامی و همچنین لاتین و یونانی بود.) عیسی در عذاب روی صلیب آویزان بود. سربازان لباس های او را تقسیم کردند و برای ردای بدون درز او قرعه انداختند. تماشاگران مختلف او را مسخره کردند. دو دزد محکوم در دو طرف عیسی مصلوب شدند که سربازان آنها را در شب با شکستن پاهایشان اعزام کردند. سربازان عیسی را از قبل مرده یافتند، اما برای اطمینان، یکی از آنها نیزه ای را به پهلوی او زد که از آن خون و آب ریخت. او را قبل از غروب آفتاب پایین آوردند (به تبعیت از رسوم یهودیان) و در قبر سنگی دفن کردند.

تقویم سنتی یهودیان قرن اول بعد از میلاد قمری بود، که در آن اولین روز هر ماه بر اساس زمانی که هلال ماه نو در اورشلیم کمی پس از غروب خورشید قابل مشاهده بود (طلوع ماه کامل پانزده روز بعد) در اورشلیم مشخص می شد. بنابراین، شاید طبیعی بود که غروب خورشید به معنای پایان روز باشد و غروب خورشید آغاز روز جدیدی باشد، که تا غروب آفتاب روز بعد (شب و روز، به جای روز و شب) امتداد می یابد؛ پیدایش 1 را ببینید: 5، «و شام و صبح روز اول بود»). به عنوان مثال، جمعه از غروب خورشید در روز پنجشنبه آغاز می شد و در غروب خورشید در روز جمعه پایان می یافت، که آغاز روز شنبه، سبت یهودیان بود. با این حال، ساعات روشنایی روز همچنان از طلوع خورشید (6 صبح) اندازه گیری می شد. با این حساب ساعت سوم ساعت 9 صبح بود. ساعت ششم، 12 ظهر؛ و ساعت نهم ساعت 15 رویدادی که در گرگ و میش درست قبل از غروب خورشید (ساعت دوازدهم، ساعت 6 بعد از ظهر) رخ داد، در آن روز و اندکی پس از غروب خورشید، روز بعد به حساب آمد. اگرچه تصور شروع یک روز جدید در عصر به طور بالقوه گیج کننده است، اما تفاوتی با روزی که شش ساعت بعد در نیمه شب شروع می شود، ندارد.

Jesus died, therefore, on 14 Nisan, 3793 anno mundi—Friday, April 3, AD 33 at about 3 p.m., a few hours before the beginning of Passover day and the Sabbath. This is the date in the Julian calendar, which had been introduced in 46 BC, and follows the convention that historical dates adhere to the calendar in use at the time. If, instead, the current Gregorian calendar were retroactively extended to a date prior to its introduction in 1582 (or even 1752, when it was adopted by the United States and United Kingdom), such a proleptic date would be different. The equivalent Jewish date for the death of Jesus is calculated by adding 3761 BC (its proleptic Julian date) to AD 33—and subtracting a year to allow for the fact there is no AD 0. In the Jewish calendar, 3761 is the year of creation, as determined by the sage Halafta, who used only the chronology of the Bible as his authority, and codified by the twelfth-century scholar Maimonides a millennium later.

Three o'clock in the afternoon is the "the ninth hour," as attested by Matthew (27:46), Mark (15:34), and Luke (23:44). When Luke says it was "about the sixth hour" (noon) that Jesus reassured the thief on the cross that he would be with him that day in paradise (23:44), in John, he still was standing before Pilate, who declared to the Jews, "Behold your King!" (19:14). Given the prolonged agony of crucifixion, Jesus would have died later that afternoon. ("Excruciating," coincidentally, derives from the Latin crux, "cross.")

This wariness in giving further offence may explain why Pilate, "a man of a very inflexible disposition, and very merciless as well as very obstinate," was so uncharacteristically acquiescent in handing Jesus over to the Jewish authorities. He was fearful that, if they were to send an embassy to Tiberius, it "might impeach him with respect to other particulars of his government, in respect of his corruption, and his acts of insolence, and his rapine, and his habit of insulting people, and his cruelty, and his continual murders of people untried and uncondemned, and his never ending, and gratuitous, and most grievous inhumanity" (On the Embassy to Gaius, XXXVIII.301–302). No doubt the Jews were aware of Pilate's vulnerability when they threatened that "If thou let this man go, thou art not Caesar's friend" (John 19:12). In AD 30, when Sejanus still was alive, such a threat would have been a matter of indifference; afterwards, it had to be taken into account.
  God" and kept news of the resurrection from the Jews (XI.46–47). Rather, it is Herod, the Jewish tetrarch of Galilee, who is responsible for the crucifixion, as are the Jews themselves. When Joseph of Arimathea (here, a friend of Pilate) asks to be allowed to bury the body of Jesus, Pilate is obliged to seek permission from Herod, who reassured him that, even if he had not been asked, "we should have buried him, since also the Sabbath dawneth; for it is written in the law that the sun should not set upon one that hath been slain" (II.5, cf. John 19:31, "the bodies should not remain upon the cross on the sabbath day"). As to the Jews, they are utterly malevolent. When the thief on the cross recognized that Jesus has become the savior of men, "they were wroth with him, and commanded that his legs should not be broken, that so he might die in torment" (IV.13–14; cf. Luke 23:41). The referent in Greek is not clear, however, and Jesus himself may be meant. Whether Jesus or those who believed in him, it is the Jews, not the Romans, who are hostile to the new religion.
In Justin Martyr, the animus of the Jews extends to Rome itself. In the First Apology to Antoninus Pius (circa AD 155), he complains that the Jews "count us foes and enemies; and, like yourselves, they kill and punish us whenever they have the power, as you can well believe" (XXXI), referring to the bloody Bar Kokhba revolt of AD 132–135 when, outraged that Hadrian would construct a Roman colony on the ruined foundations of Jerusalem, the Jews fought a prolonged rebellion in which "many Romans" perished (Roman History, LXIX.12–14). By the early third century, Origen, in arguing against Celsus that Pilate had not been punished, declared that the taunt has been misdirected. "And yet he does not know that it was not so much Pilate that condemned Him...as the Jewish nation, which has been condemned by God" (Against Celsus, II.34). As in the Gospel of Peter, Pilate was not responsible for Jesus' crucifixion but the recalcitrant Jews, who perversely refuse to accept Jesus as the Messiah.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد