زرتشتیان ایران یک اقلیت مذهبی در کشور ایران هستند که به دین زرتشتی باور دارند. بیشتر زرتشتیان ایران ساکن استانهای یزد و کرمان هستند. همچنین در قرن بیستم بر اثر مهاجرتهای گسترده، این اقلیت در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان و اهواز، خراسان نیز حاضر هستند. بیشتر زرتشتیان به گویش بهدینی که از زبانهای ایران مرکزی به شمار میرود صحبت میکنند.[۱]
پس از انقلاب مشروطه، با تشکیل مجلس شورای ملی، در قانون اساسی مشروطه برای اقلیتهای دینی هم نمایندگانی در نظر گرفته شد. از جمله، یک نماینده برای زرتشتیان. این موضوع پس از انقلاب ۱۳۵۷ هم در قانون اساسی باقی ماند[۲] و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز یک نماینده در مجلس شورای اسلامی دارند.[۳]
بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن، جمعیت زرتشتیان در سال ۱۳۹۵ در ایران ۲۳۱۰۹ نفر بوده است
مَزدَیَسنا (مزداپرستی) که به آن دین زرتشت و دین بهی هم میگویند، دینی دوگانهگرا و یکی از از قدیمیترین ادیان جهان است که از آموزههای رهبر دینی ایرانی، زرتشت اسپیتمان، سرچشمه میگیرد.[۱] در جهانبینی مزدایی، جهان صحنه برخورد میان خیر و شر است و در فرجام کار، نیکی بر بدی پیروز خواهد شد. با وجود اینکه مزدیسنا یک دین ثنوی است، المانهایی از یکازچندپرستی، یکتاپرستی/یگانهانگاری و چندخدایی را در دل خود دارد.[۲][۳][۴][۵] بسیاری از ویژگیهای مزداپرستی مانند باور به ظهور منجی، آزادی اراده، حسابرسی پس از مرگ و همچنین بهشت و دوزخ بر ادیان و مکاتب فلسفی دیگر، نظیر مسیحیت، یهودیت، اسلام، گنوسیسم، فلسفه یونانی، بهائیت و آیین بودایی تأثیر گذاشتهاند.[۶][۷][۸] اهورامزدا، ایزد ازلی و نیکخواه، ایزد برتر و خالق نیکیهای جهان از دید مزداپرستان است.[۹]
ریشههای مزدیسنا به هزاره دوم پیش از میلاد بازمیگردد. این دین به همراه ادیان مرتبط با آن یا شاخههای دیگرش، نظیر مهرپرستی و آیین زروانی، برای بیش از هزار سال، از حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد، دین رسمی شاهنشاهیهای باستانی ایرانی بودهاست
اوستا مهمترین کتاب دینی زرتشتیان است. این کتاب گاتاها، سرودههای زرتشت که به شرح جنبههای گوناگون دین بهی میپردازد را نیز شامل میشود. زرتشت، خدایان ایرانی را به دو گروه اهوراها[۱۳] و دیوها[۱۴] تقسیم کرد که دیوها شایسته پرستش نیستند. اهورامزدا (اهورای خردمند) بزرگترین اهوراست؛ او آفریدگار بزرگ است و به یاری اشه، جهان را پایدار نگاه میدارد.[۹] انسانها این اختیار را دارند که برای همراهی کردن یا نکردن اهورامزدا، تصمیم بگیرند؛ زیرا مزداپرستی مسئولیت تصمیمهای انسان را به خود او واگذار کردهاست. هیچ نیرویی به نیرومندی اهورامزدا وجود ندارد؛ با این حال، انگرهمَینیو (روان مخرب) که از اکومن پدید آمده، دشمن اصلی دین بهشمار میرود و در برابر سپنتا مینیو (روان نیک) قرار دارد.[۱۵] در نوشتههای پهلوی از انگرهمینیو با نام اهریمن نام برده شدهاست و او دشمن خود اهورامزداست.[۱۶]
اشه (راستی، نظم جهانی) نیروی زندگی است، از اهورامزدا سرچشمه میگیرد[۹][۱۷] و در برابر دروج (دروغ، پلیدی) قرار دارد.[۱۸][۱۹] اهورامزدا نیکی مطلق است و هیچ چیز شریری در وی وجود ندارد؛ او به یاری امشاسپندان و دیگر ایزدان – که همه آنها اهورامزدا را میپرستند و اهورامزدا نیز در اوستا آنها را شایسته پرستش میخواند[۳][۲۰] – بر گیتیگ (گیتی – جهان مادی و دیدنی) و مینوگ (مینو – جهان معنوی و نادیدنی) نظارت میکند.[۲۱]
در دین زرتشت، هدف زندگی اشَاوان (اشهمند) شدن است؛ مزداپرستان وظیفه دارند که شادی را در جهان گسترش دهند، زیرا شادی به نیروهای نیک در نبرد با نیروهای شریر یاری میرساند. هسته اصلی مزدیسنا را میتوان در مسائلی چون هومَتَه، هوختَه، هووَرشتَه (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک)،[۲۲] یاری نیازمندان که راهی برای نشان دادن پایبندی به اشه و گسترش شادی در جهان است،[۲۳] برابری معنوی زنان و مردان و برابر جنسیتی در وظایف[۲۴] و نیک بودن بدون چشمداشت به پاداش خلاصه کرد.
زرتشتیگریِ امروزی، یک دین یکپارچه نیست و مزداپرستان امروزه به دو گروه عمده اصلاحگرایان و سنتگرایان تقسیم میشوند؛ همچنین جنبشهای دیگری نیز درحال شکلگیری در میان زرتشتیان هستند.[۲۵][۲۶]
در دوران شاهنشاهی هخامنشی، دین زرتشتی دین دولتی بود و شامل عبادت رسمی بود. شاهان ایرانی به زرتشتیان پارسا معروف بودند و با قانون زرتشتی به نام اشه حکومت میکردند. با این حال کوروش بزرگ که این امپراتوری را پایهگذاری کرد، از تحمیل دین زرتشتی بر ساکنان سرزمینهای فتح شده خودداری کرد. مهربانی کوروش با یهودیان به عنوان جرقهای برای نفوذ زرتشتیان بر یهودیت ذکر شدهاست
واژهٔ مزدیسنا کلمهایی اوستایی است که از دو جزء مَزدَ و یَسنا پدید آمدهاست. مَزدَ (اهورامزدا) معنی خدای دانا یا سرور میدهد و یسنا (یسنه) نیز به معنی «پرستی» است و در مجموع معنی مزداپرستی میگیرد. این واژه به همراهٔ عربی به گونه «مزدیسنی» هم نوشته شدهاست. در پهلوی کتابی دین زرتشت را «مزدیسن دین» و «دین مدیسنان» نام نهادهاند که از نام اوستایی مَزدَیَسنه دَئنا آمدهاست. پیروان این کیش را «مَزدَیَسَن» مینامند که شکل جمع آن «مَزدَیَسنان» است. در واژهٔ مَزدَیَسَن، «مَزدَ» به معنی مَزدا و «یَسَن» به معنای «پرست» میباشد. در برابر پرستش مزدا، پرستش دیوان در گذشته به آیین و مرسوم بوده که متون زرتشتی، اینان را دیویسنان و کیششان را دیویسنا ثبت کردهاند.[۲۸] در پهلوی کتابی نامهای دیگری مثل وهدین (بهدین) و دینوه (دینبه) به معنی «دین خوب» هم به کار رفتهاست. در نتیجه پیروان این دین را در زمان ساسانیان و اوایل دوره اسلامی «وهدینان» خطاب میکردند. این کلمه به شکل «بهدینان» هنوز هم در میان زرتشتیان ایران و هند به کار میرود. نامهای دیگری برای این دین وجود دارد که مصطلحترین آن در ایران دین زرتشتی است
زرتشت و آموزش مغان بر روی اندیشههای یونانی کارسازی پرداخت که راست و واقعی بود اما نه یونانیان و سریانیها و نه نویسندگان ارمنی، هیچیک از زرتشت اوستایی و از کیش او که در گاتاهای اوستا بازگو شدهاست، آگاهی نداشتند. به احتمال زیاد مزدیسنا در آغاز یک جنبش محلی در ایران خاوری بودهاست که هنوز مرزهای آن شناخته نشدهاست. این کیش نو با پایداری و رویارویی شدید کیشهای رایج رو به رو شده و برای مدتی دراز نتوانست به برتری و چیرگی کامل برسد و چون گسترش یافت، دگرگون شد. کیش زرتشتی با آیینهایی که در پی برانداختن آنها برخاسته بود، درآمیخت و مزدیسنا به گونهای بسیار متفاوت به ایران باختری رسید
این دین پس از یورش اسکندر مقدونی و کشته شدن موبدان برای زمان کوتاهی به خاموشی گرایید
در زمان اشکانیان تلاشهایی برای بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکههایی به نام ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی ساختند.
حدود ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی در دوره اردشیر بابکان؛ دین زرتشتی دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد
زرتشتیان عصر حاضر به دو گروه زرتشتیان سنتی و زرتشتیان اصلاح طلب تقسیم میشوند. زرتشتیان سنتی بیشتر از گروه پارسیان هستند که علاوه بر گاتاها و اوستا، متون پهلوی را نیز به عنوان نوشتههای دینی خود پذیرفتهاند. آنها، مانند زرتشتیان اصلاح طلب، شکل نوین دین خود را از قرن ۱۹ بنیان گذاشتهاند
زرتشتیان اصلاح طلب بر این نظر هستند که باید تنها از گاتاها پیروی کرد و تشریفات و مراسمهای دینی کاهش پیدا کند. زرتشتیان اصلاح طلب مزدیسنا را بیش از اینکه یک دین بپندارند، آن را به عنوان یک فلسفه قبول دارند.[۲۶] البته این دو گروه شامل همه زرتشتیان نمیشود. به عنوان مثال گروهی که به آنها «نئو زرتشتی» هم گفته میشود و به دنبال این هستند تا با تفسیر مجدد دین زرتشتی آن را با ارزشهای غربی سازگار سازند.[۷۴] گروه دیگر احیاگران هستند که نظرشان بر احیا و حفظ سنن و مراسمهای مذهبی زرتشتی در کنار پذیرفتن اصلاحات اجتماعی است
در دهه ۶۰ میلادی حدود ۶۰٬۰۰۰ زرتشتی در ایران زندگی میکردند. گسترش سبک زندگی غربی در ایران در قرن بیستم باعث به وجود آمدن تغییراتی در زندگی زرتشتیان نیز شد. ایرانیان زرتشتی امروز اجساد مردگانشان را در آرامگاهها دفن میکنند. آنها ابتدا جسد مرده را میشویند و در یک کفن سفید میگذارند و سپس در یک گور سیمانی قرار میدهند که شبیه به دفن مردگان مسلمان است.
خدای نیکسرشت در کیش زرتشتی، اهورامزدا نام دارد که به معنی سرور دانا است و پرستیده میشود. برای اهورامزدا در هرمزدیشت، در حدود شصت صفت نیک آورده شده و تقریباً همه چیزهای خوب به وی منتسب شدهاست. بر اساس گاتها، اهورامزدا هم آفریننده روشنایی و هم تاریکی است.[۸۵] بر اساس کتاب بندهشن که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالف اهورامزدا و زاینده بدیها را اهریمن (انگره مینیو) معرفی میکند[۸۶] در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توان ذاتی برای مقابله با قدرت اهورامزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست. بلکه اهریمن همان اندیشه بد است اما در باور آیین زروانی، اهریمن برادر و رقیب اهورامزدا و پسر زروان[۸۷] و دارای هویتی جداگانه از اهورامزدا است. زرتشتیان امروزی نیز خود را یکتاپرست میدانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدیها مینامند نه یک خدا. این شائبه احتمالاً به دلیل تغییر مفهوم و ماهیت انگره مینو در دین مربوط میشود که این قطب مخالف سپنتا مینیو با اهریمن یکی گشتهاست.
در نظر مزدیسنان، خدا خیر مطلق است و چون اساساً مخالف بدی است
در باور زرتشتیان، مرگ روح را مجبور میکند تا گیتیگ (جهان مادی) را ترک کرده و وارد مینوگ (جهان معنوی) شود. آنگاه روح بر اساس آنچه که در نبرد میان خیر و شر انجام دادهاست، داوری میشود. بنا به گفته زرتشت، زن و مرد، خادم و مخدوم، همه نه بر اساس قدرت و ثروتشان در زندگی مادی، که بر اساس دستاوردهای نیکشان قضاوت میشوند. آنجا میترا به داوری نشسته و سروش و رشن که ترازوی عدالت را در دست دارد، در کنارش هستند. در ترازوی عدالت، بر یک کفه گفتار، کردار و پندار نیک شخص قرار دارد و بر کفه دیگر، گفتار، کردار و پندار شریرش. اگر کفه نیک بر کفه شر بچربد، شخص میتواند، درحالی که دئنه، دوشیزه زیبایی که چهره انسانی باطن شخص است، همراهیاش میکند، از پل چینوت گذر کرده و وارد پردیس شود. اما اگر کفه شر سنگینتر باشد، عرض پل به اندازه لبه خنجر باریک خواهد شد و درحالی که روح تلاش میکند از آن عبور کند، عجوزهای وحشتناک بازوی او را گرفته و با خود به جهنم میکشاند، جایی که «تیرگی ماندگار دیرپایی و کورسویی و بانگ دریغایی» انتظارش را میکشد
اصول دین زرتشتی شرطهای اصلی خداباوری زرتشتی و دینآور بودن است. هر فرد زرتشتی میباید در زمان سدرهپوشی با خرد و اندیشه خود به اطمینان به این اصول ایمان آورده باشد و آن را در طول زندگی مذهبی خود در نظر داشته باشد. دین زرتشتی بر نُه اصل استوار است که بهترتیب عبارتاند از:[۹۴]
۱. ایمان به یگانگی خدا ۲. ایمان به پیامبری زرتشت ۳. باور به جهان مینوی و عالم معنا ۴. ایمان به نظم و راستی کار جهان (اشه) ۵. باور به جوهر آدمیت ۶. اعتقاد به فروزههای هفتگانه خداوند ۷. اعتقاد به نیکوکاری ۸. اعتقاد به تقدس عناصر چهارگانه: آب، باد، خاک و آتش ۹. اعتقاد به فرشگرد یا آخرالزمان.