/مسیحیت/

جمعیت  پیروان دین مسیحیت  سال ٢٠٢١ با جمعیت تقریبی ٢/۶ میلیارد نفر، بیشترین پیرو را در سرتاسر جهان دارد

شالوده مسیحی به قرن یکم میلادی  برمی‌گردد[۵] که توسط عیسی ناصری (مسیح) پایه‌گذاری شد.

چهار انجیل در واقع چهار روایت از زندگی عیسی مسیح است. این چهار کتاب که توسط چهار تن از حواریون مسیح نگاشته شده، دارای قسمت‌های مشترک بسیاری هستند اما تفاوت‌هایی نیز دارند. مسیحیان این چهار کتاب را «مانند چهار تصویر از مسیح ولی از زوایای مختلف» توصیف می‌کنند.

مسیحیت به‌طور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک (Catholic) ارتودوکس (Orthodox) و پروتستان (Protestant) که اعتقاد بر تثلیث دارند

تَثلیث یا سه‌گانه‌باوری (به انگلیسیTrinity) یکی از اعتقادات بنیادینِ بخش اعظمی از مسیحیت است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روح‌القدس می‌باشند. این سه، ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز می‌باشند.

 الهیدانان دیگری مانند ایرنیوس هم توضیحات مشابهی ارائه کرده بود.[۷]).[۱] اریگن پس از او نیز تأکید بر واحد بودن خدای متعال (که خالق جهان است)، پسر (که رهایی‌بخش بشر بوده) که با خدا هم ازل بود و روح‌القدس (که تطهیرکننده بشر است) کرد.[۱] از جمله عقاید که مورد قبول واقع نشده این دید که عیسی از نظر مرتبه پایینتر و تحت فرمان خدای پدر می‌باشد، یا اینکه پدر، پسر و روح القدس تمایزی از هم نداشته و سه طرقی هستند که خدای واحد خود را افشا کرده، بودند.[۸] این‌گونه بحث‌ها تا قرن چهارم ادامه داشت تا اینکه اعتقاد به تثلیث به عنوان عقیده رسمی مسیحیان بیان و به تصویب رسید. بحث‌ها بر سر جزئیات تثلیث بین مسیحیان ادامه یافت.
یکی از موضوعات مورد اختلاف بین مسیحیان که منجر به انشقاق بزرگ کلیسای شرقی و غربی گردید اختلاف نظر در مورد ماهیت روح‌القدس بود. عقیده کلیسای شرقی این بود که روح‌القدس نشأت گرفته یا برخاسته از پدر از طریق پسر می‌باشد ولی کلیسای غربی معتقد بود که روح‌القدس برخاسته از پدر و پسر می‌باشد
الهیدانان مسیحی به صورت سنتی به آیاتی از عهد عتیق در جهت اثبات تکثر در خدا اشاره می‌کردند. به عنوان مثال آیه ۲۶ فصل ۱ از کتاب پیدایش «بیاییم انسان را در تصویر خودمان، و شبیه خودمان بسازیم» یا اشاره به روح خداوند در آیه ۲ فصل ۱ کتاب پیدایش جهت تأیید تثلیث و سازگاری آن با عهد عتیق ذکر می‌شده‌است.[۱۲] برخی از الهیدانان مسیحی خدای قوم اسرائیل را با تثلیث یکی گرفته، گروهی دیگر خدای قوم اسرائیل را با پدر یکی گرفته و گروه دیگری از الهیدانان خدای قوم بنی اسرائیل را با عیسی یکی گرفته‌اند. دیدگاه اول و دوم طرفداران بیشتری نسبت به دیدگاه سوم داشته‌است
به گفته مورخ میرسیا الیاد[۱۴] مفسرین و مورخین امروزی از دیدگاه سنتی الهیدانان مسیحی فاصله گرفته و عموماً اعتقادی به وجود آموزه تثلیث در عهد عتیق ندارند؛ زیرا اگر چه عهد عتیق خدا را پدر قوم بنی اسرائیل خوانده و از شخصیت پردازی خدا به عنوان کلام، روح، خرد و حضور استفاده جسته، ولی فضای حاکم بر متون عهد عتیق و اهداف مورد نظر این متون اجازه مرتبط کردن آن‌ها با آموزه تثلیث (که بعدها تبیین شد) را نمی‌دهد
مسیحیان با استناد به برخی از آیات کتاب مقدس چنین اعتقاد دارند که خدا، در عهد جدید (و همچنین عتیق) خود را یک خدای واحد در سه شخص معرفی کرده‌است، که بعداً در قرن دوم میلادی این آموزه تثلیث نام گرفت.[۱۵] تثلیث به صورت مستقیم در عهد جدید وجود ندارد ولی این تعلیم به‌طور غیر سیستماتیک در عهد جدید مطرح گشته‌است. چنانچه ترتولیان پدر کلیسای شهیر قرن ۲–۳ میلادی می‌نویسد: «کتاب مقدس به بهترین شکل سه‌گانه‌باوری را بیان می‌سازد
سال نو میلادی در کلیسا سرکیس مقدسصحیفة الفاتیکان تکشف عن معاملة الکرادلة للراهبات کالعبید | مصراوىPin on Jerusalem
در انجیل متی، اثری مسیحی از قرن یک میلادی که اولین کتاب عهد جدید می‌باشد، فرمول سه‌گانه‌باوری توسط عیسی این‌گونه بکار گرفته شده‌است:
پس بروید و همهٔ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهید. ۱۹:۲۸

یوحنای حواری در دیباچهٔ انجیل خود الوهیت مسیح، همذات بودن وی با پدر، تمایز با پدر و تجسم وی را این‌گونه شرح می‌دهد:

در ازل کلمه بود. کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود، از ازل کلمه با خدا بود. همه چیز به وسیلهٔ او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود. نور در تاریکی می‌تابد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشده‌است. مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادهٔ خدا بود. او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلهٔ او همه ایمان بیاورند… پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید. ما شکوه و جلالش را دیدیم - شکوه و جلالی شایستهٔ فرزند یگانهٔ پدر و پر از فیض و راستی. شهادت یحیی این بود که فریاد می‌زد و می‌گفت: «این همان شخصی است که در بارهٔ او گفتم که بعد از من می‌آید اما بر من برتری و تقدم دارد زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.» انجیل یوحنا باب ۱ آیات ۱–۷ و ۱۴–۱۵

آر. سی اسپرول(R. C. Sproul)، الهی دان مسیحی، در مورد یوحنا ۱:۱ با اشاره به [کلمه] (Logos) (یونانی: λογος) چنین می‌نویسد: «در این آیهٔ چشمگیر، Logos هم از خدا متمایز شده [کلمه نزد خدا بود] و هم با او یکی انگاشته شده‌است [کلمه خدا بود]. این جمعِ اضداد تأثیر بسیاری بر شکل‌گیری آموزهٔ تثلیث داشت زیرا به موجب آن، Logos به عنوان دومین شخصِ تثلیث ظاهر می‌شود. کلمه به لحاظ شخص از پدر متمایز است، اما با او همذات می‌باشد.»

دکتر دانِیل بی. والاس استاد زبان یونانی، در مورد اهمیت ساختار فراز اینچنین توضیح می‌دهد: «ساختاری که انجیل نگار انتخاب کرده، موجزترین شکل ممکن بود برای بیان این اندیشه که «کلمه» خدا بود، اما متمایز از پدر.» بدین ترتیب تشخص کلام (اقنوم پسر-عیسی مسیح) متمایز از تشخص پدر اما همذات با وی می‌باشد. ویلیام بیدِروُلف (W. Biederwolf) می‌نویسد:

«کسی که بتواند عهد جدید را بخواند اما پی نبرد که عیسی ادعا می‌کند که شخصی برتر از یک انسان است، مانند کسی است که به هنگام ظهر به آسمان صاف نگاه کند و خورشید را نبیند.»

چهار انجیل که به‌وسیله چهار حواری (رسول) مسیح نگاشته شده یعنی اناجیل «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا»

این دوره ۷۰ سال نخستین سده میلادی را در بر می‌گیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شده‌است. پس از به صلیب کشیده شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی بدست پنطیوس پیلاطس[۸] حواریون وی از جملهٔ پطرس، متی و یوحنا به مژده و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این زمانه به‌نگارش درآمده‌اند انجیل‌های متی، مرقس، لوقا و یوحنا و رساله‌های حواریون هستند که در روزگار دفاعیات مسیحی (۱۵۰–۴۰۰ میلادی) به صورت یک گروه و با فرنام عهد جدید گردآوری شدند. این گِردایه با نام انجیل نیز شناخته می‌شود.

اولین گردهمایی رهبران کلیسای مسیحیت برای تبیین عقاید مسیحیت و سازماندهی جامعهٔ مسیحیت در نیقیه تشکیل شد. اعتقاد نامهٔ حواریون با اعتقاد نامهٔ نیقیه (مجموعه‌ای از باورهای پایه‌ای اعتقادی مسیحیان) نوشته می‌شود. بعد از تعریف و پذیرش این اعتقادنامه، فرقه‌ها و افرادی که الوهیت مسیح را نمی‌پذیرفتند (مانند آریوس) به عنوان بدعت شناخته شدند.

    به سبب پشتیبانی امپراتور کنستانتین کبیر، مسیحیت خیلی سریع به قویترین مذهب در امپراتوری روم تبدیل شد.

    تیرداد، یکی از پادشاهان ارمنستان، در سال ۳۰۱ میلادی دین مسیحیت را در سرزمین ارمنستان رسمی و آزاد اعلام می‌کند و این در حدود ۱۲ سال زودتر از رسمی‌شدن دین مسیحیت در امپراتوری روم است

    مسیحیان به خاطر آتش‌سوزی شهر رم مورد اتهام قرار گرفتند. امپراتور نرون طی تلاشی برای بدست آوردن مجدد محبوبیت خود، آنان را مورد شکنجه و آزار قرار می‌دهد. پطرس قدیس (سنت پیتر) در این زمان کشته می‌شود.


    • ۴۲ میلادی

      شمعون ملقب به پطرس (از حواریون مسیح) که برای قرن‌های متمادی به عنوان اولین پاپ، مقام او را جشن می‌گیرند، نخستین جامعهٔ مسیحی را در رم بنیان‌گذاری می‌کند.

      • ۳۷ میلادی

        پولس اهل تارسوس (از شهرهای یونان قدیم)، با دیدن صحنه‌ای در جادهٔ دمشق، به دین مسیحیت می‌گرود و مأموریت خود را برای تبلیغ و مسیحی کردن غیر یهودیان، آغاز می‌کند.

          • ۳۳ میلادی

          در این سال عیسی از سوی مقامات رومی که آموزه‌های او را تهدیدی علیه خود می‌پنداشتند، مورد محاکمه قرار گرفت و به اعتقاد مسیحیان مصلوب شد.

          یکصدو یکمین سالگرد نسل کشی ارامنهPin on Shroud of Turinیکصدو یکمین سالگرد نسل کشی ارامنهPin on benedictines mary queen of apostlesPractice is a necessary element for every Orthodox Christian, not only for  the monks | Orthodox Times (en)

          • ۷۰ میلادی
          • رومیان اورشلیم (بیت‌المقدس) را پس از شورش یهودیان علیه حکومت آنان، شدیداً تخریب می‌کنند. بسیاری از یهودیان از اورشلیم اخراج می‌شوند. مسیحیان در این شورش علیه رومیان شرکت نمی‌کنند. رم به مرکز حرکت‌های رو به رشد مسیحی تبدیل می‌شود.

          بنیانگذار دین-عیسی مسیح-عیسی ناصری

          مسیحیان بر این اعتقاد هستند که عیسی مسیح است و باور دارند که عیسی سه روز پس از مصلوب شدن رستاخیز کرده و تا ۴۰ شبانه حضور و دیدار با شاگردان سوی آسمان عروج کرد.[۲] این تعالیم تأکید بر آن دارد که عیسی بره خداوند است و با متحمل شدن درد بر روی صلیب در جلجتا به فرمان پدرش گناهان ایمان داران را شسته‌است

          اکثر مسیحیان بر این باوردند که عیسی هم از نطر الهی پسر خداوند است و هم از نطر جسمی. مشکلات زیادی در مورد ماهیت عیسی وجود دارد، مسیحیان اعتقاد به تثلیث دارند که متشکل از پدر، پسر و روح‌القدس است.

          • مسیحیان بر این باورند که عیسی پس از زنده شدن به آسمان پیش خدای پدر صعود کرده‌است.
          • مسیحیان بر این باورند که عیسی برای بار دوم به زمین باز خواهد گشت.
          • مسیحیان بر این باورند که عیسی بدون پدر و فقط از مادر باکره‌اش به واسطه معجزه روح القدس به دنیا آمده‌است.
          • «عیسی دارای خواهران و برادرانی بود. برادران او یعقوب، یوسف، شمعون و یهودا (و نیز یوشا) می‌باشند، ولی اسامی خواهران او برده نشده‌است.[۳۲][۳۳] لکن برادرانش به او ایمان نداشتند. لازم بذکر است که در نامه‌های پولس از یک نفر به نام یعقوب برادر خداوند (عیسی مسیح) که مؤمن بوده، سخن به میان آمده‌ است.[نیازمند منبع] البته اصطلاح برادران و خواهران برای مؤمنین به مسیح نیز استفاده می‌شود.[نیازمند منبع]

          • عروج عیسی اشاره به صعود و بالاروی عیسی به آسمان‌ها دارد.[۱] بر طبق روایت عهد جدید عروج چهل روز بعد از رستاخیز اتفاق افتاد.[۲]

          • طبق باور مسیحیان، عیسی سه روز بعد از مصلوب شدن و رستاخیز با حواریون دیدار کرد و به آنان خبر عروج خویش را داد. در انجیل‌های چهارگانه به عروج عیسی در مرقس ‎۱۶:۱۹، لوقا ‎۲۴:۵۱ و یوحنا ‎۳:۱۳ اشاره شده‌است.[۳]

          • رستاخیز عیسی مسیح یک ایمانِ مسیحی است که در آن عیسی مسیح به‌طورِ معجزه آسایی در روزِ یکشنبه و پس از اینکه در روزِ جمعه به صلیب کشیده شده و اعدام شد به زندگی بازگشت. این اصل، اصلِ ایمان مسیحی و الهیاتِ مسیحی و بخشی از مرامنامه نیسن است: بر اساس کتاب، در روزِ سوم وی دوباره برخاست.[۱][۲] به زنده شدن عیسی مسیح بعد از مرگ، رستاخیز اول می‌گویند. البته برخی می‌گویند که از جمعه تا یک شنبه دو روز و اندی (و نه سه روز) است. ولی باید در نظر داشت که در آن زمان دو تا روز «شنبه» داشته‌ایم: «شنبه» و «شنبه متصل». مسیح پس از رستاخیز، ۴۰ روز میان شاگردان ماند.

            در الهیات مسیحی، مرگ و زنده شدن عیسی مسیح از مهمترین وقایع، پایه و اساس ایمان مسیحی است و با عید پاک گرامی داشته می‌شود. برای مسیحیان، رستاخیز جسمی وی تضمینی برای زنده شدن دوباره همه مردگان مسیحی در هنگام بازگشت دوم مسیح است.[۳]


          • علاوه بر اختلافات مذکور، مسیح به شاگردانش در مورد صلیب و مرگ و رستاخیزش خبر داده یعنی خبر داده که پس از سه روز و سه شب از میان مردگان قیام می‌کند ولی حقیقت این است که مسیح فقط دو شب و یک روز در قبر مانده؛ زیرا دفن او در غروب جمعه و رستاخیز او در طلوع فجر یکشنبه صورت گرفته است.

            علاوه بر همه این اختلافات، یوحنا تصریح می‌کند که شاگردان مسیح در مورد قیام مسیح از میان مردگان بی‌خبر بودند، یعنی مسیح آنها را آگاه نکرده بود. از این رو بر اساس گزارش لوقا شاگردان گفته زنان مبنی بر قیام مسیح را تکذیب کردند. یوحنا نیز در مورد پطرس و یوحنا می‌گوید: آندو هنوز کتاب را نفهمیده بودند که او باید از میان مردگان برخیزد.

            عده‌ای دیگر باور دارند که گرچه مسیح روزی خواهد آمد ولی ما اکنون هم تحت حکومت عیسی هستیم و حکومت عیسی مسیح از همان روز رستاخیز اول او شروع شده‌است و جهان به تدریج به سوی صلح و نیکوکاری می‌رود و مسیح از آسمان و با تلقین روشهای درست به افراد مؤمن و کشیشان کلیسا، در حال پیش بردن جهان به سوی پاکی‌ست. در نتیجهٔ این طرز تلقی، ایشان اعتقاد دارند که کشورها باید توسط حکومت‌های مذهبی و کلیسایی اداره شوند و کلیسا باید در امور مردم دخالت کند تا حکومت مسیح بتواند رشد کند و خواسته‌های او اجرا شود

            ظهور دوم یا پاروسیا[۱] در مسیحیت به پیش‌بینی ظهور دوباره عیسی برای بازگرداندن و گسترش صلح و درستی بر روی زمین[۲] است. این باور یا اعتقاد بر پایه مبحث نبوت در انجیل‌های شرعی است و بخشی‌از فرجام‌شناسی یا معادشناسی مسیحی است. پدیده ظهور در پیشبینی‌های دارای اعتقاد به منجی مربوط به کتاب مقدس عنوان شده‌است هرچند نظر در مورد شیوه و ماهیت فرا آمدن دوم عیسی در میان فرقه‌های مسیحی و در میان مسیحیان فردگرا متفاوت است اما در بین فرقه‌هایی همچون کلیسای مسیح قدیسان آخرالزمان و بنا بر نوشته انجیل یوحنا جزو باورهای اصلی بشمار می‌رود

            انگلیسی (second coming) در عهد جدید، کلمه یونانی ἐπιφάνεια (epiphaneia)، ظاهر شدن) پنج بار برای اشاره به بازگشت مسیح به کار رفته است.[۵]درعهد جدید یونانی بیست و چهار بار از واژه یونانی(parousia (παρουσία، به معنای «رسیدن»، «آمدن»، یا «حضور») استفاده شده که هفده مورد آن در مورد مسیح است. با این حال، parousia اشاره به یک دوره زمانی میکند تا یک زمان مشخص. در متی 24:37 از parousia برای توصیف مدت زمانی که نوح زندگی می کرد استفاده می شود. واژه یونانی eleusis به معنای "آمدن" با parousia قابل تعویض نیست. بنابراین این پاروسیا یا «حضور» منحصر به فرد و متمایز از هر چیزی است که قبلاً رخ داده است. [۶]این کلمه همچنین شش بار برای اشاره به افراد به کار می رود استفاناس، فورتوناتوس و آخائیکوس،[کتاب مقدس ۱] تیتوس [کتاب مقدس ۲] و پولس رسول [کتاب مقدس ۳][کتاب مقدس ۴] [کتاب مقدس ۵] و یک بار به "آمدن مرد خطاکر[کتاب مقدس ۶]اشاره می کند. گوستاو آدولف دیسمن (1908) [۷] نشان داد که کلمه یونانی parousia در اوایل قرن 3 قبل از میلاد برای توصیف دیدار یک پادشاه یا مقام بلندپایه از یک شهر - دیداری که به منظور نشان دادن شکوه و عظمت بازدید کننده به مردم ترتیب داده شده بود، به کار می رفت. در اسلام، برای آمدن دوم مردگان از اصطلاح رجعت (به عربی: الرجعة ) استفاده می‌شود. این اصطلاح بیشتر مورد استفاده مسلمانان شیعه است. ولی در مورد عیسی چون به عقیده مسلمانان او نمرده است از واژه های دیگر چون ظاهر شدن استفاده میشود

            یشتر نسخه‌های انگلیسی اعتقادنامه نیقیه شامل عبارات زیر است:

            او به آسمان عروج کرد و در دست راست پدر نشسته است. او دوباره در جلال خود خواهد آمد تا زندگان و مردگان را داوری کند و پادشاهی او پایانی نخواهد داشت. ... ما منتظر رجعت مردگان، و زندگانی جهان آینده هستیم.

            یک نظرسنجی در سال 2010 نشان داد که حدود 40٪ از آمریکایی ها معتقدند که عیسی احتمالاً تا سال 2050 بازخواهد گشت. این میزان در مسیحیان انجیلی سفیدپوست 58٪ ، کاتولیک ها 32٪ و پروتستان های سفیدپوست تا 27٪ متفاوت است.[Web ۱] اعتقاد به آمدن دوباره در اواخر قرن نوزدهم در ایالات متحده توسط دوایت ال. مودی مبشر رایج شد و تفسیر ظهور پیش از هزاره به یکی از اجزای اصلی بنیادگرایی مسیحی در دهه 1920 تبدیل شد.

          • ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن میگوید.

            راجع به تاریخ رجعت او مسیحیان با هم اختلاف داشتند. وقتی نرون مرد و تیتوس هیکل را ویران ساخت و باز موقعی که هادریانوس اورشلیم را خراب کرد بسیاری از مسیحیان از این مصیبت ها همچون علائم رجعت مسیح استقبال کردند. هنگامی که در پایان قرن دوم آشفتگی امپراتوری را تهدید میکرد،ترتولیانوس و دیگران پایان جهان را قریب الوقوع پنداشتند.یک اسقف سوری اغنام الله خود را به بیابان برد تا در نیمه راه به مسیح بربخورند.سپس مسیحیان در صددبرآمدند که با تفسیر تازه ای از تاریخ رجعت او یاس مردم را تسکین دهند.در نامه ای به برناباس آمده است مسیح هزار سال دیگر خواهد آمد.و اشخاصی میگفتند، مسیح وقتی خواهد آمد که نسل یا نژاد یهودیان بکلی از میان رفته باشد، یا هنگامی که بشارت برای همه مشرکان موعظه شده باشد: یا، به طوری که در انجیل یوحنا مسطور است، مسیح روح القدس یا فارقلیط را بجای خویش خواهد فرستاد[۸]... در حدود سال 156مونتانوس دنیاپرستی روزافزون مسیحیان و خودکامگی اسقفها را در کلیسا تقبیح کرد...خود مونتانوس با حالت خلسه چنان شیوا غیبگویی میکرد که شاگردان او به عنوان فارقلیط موعود مسیح درود فرستادند. وی مژده میداد که ملکوت آسمان نزدیک است و اورشلیم جدید مذکور در کتاب مکاشفه بزودی از آسمان در دشتی نزدیک فرود میآید

            آنچه که ظهور دوم را با وقایع قرن اول مرتبط می کند، مانند ویرانی اورشلیم و معبد یهودیان در سال 70 پس از میلاد، به عنوان Preterism شناخته می شود. برخی از پیشتریست ها این "آمدن پسر انسان در جلال" را در درجه اول در مرگ عیسی بر روی صلیب انجام شده می دانند. آنها بر این باورند که نشانه های آخرالزمانی در گذشته تحقق یافته است از جمله "خورشید تاریک خواهد شد" . "قوا... متزلزل خواهند شد" [کتاب مقدس ۷] و «آنگاه خواهند دید» [کتاب مقدس ۸]. با این حال، برخی از منتقدان خاطرنشان می‌کنند که بسیاری نیز هنوز محقق نشده‌اند، مانند «اما روز خداوند مانند دزدی در شب خواهد آمد، که در آن آسمان‌ها با سر و صدایی عظیم از بین خواهند رفت، و عناصر در گرمای شدید ذوب می‌شوند. زمین و آثاری که در آن است سوخته خواهد شد.»[کتاب مقدس ۹] .[Web ۲] و «آنگاه علامت پسر انسان در آسمان ظاهر خواهد شد و آنگاه تمام اقوام زمین ماتم خواهند کرد و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان می آید.»[کتاب مقدس ۱۰] [Web ۲]

          • بر اساس نظر کلیسای کاتولیک، ظهور دوم، کمال سلطنت خداوند و به کمال رسیدن جهان، بشریت و رستگاری را به همراه خواهد داشت.[Web ۳]کلیسای کاتولیک معتقد است سه چیز وجود دارد که بازگشت عیسی را تسریع می‌کند: قدرت دگرگون‌کننده روح‌القدس در مراسم عبادت؛[Web ۴] زندگی با ذهن عیسی؛ [Web ۵] و دعا برای آمدن خداوند، بالاتر از همه در مراسم عشای ربانی.[Web ۶] بسیاری از فرقه های مسیحی این دومین آمدن مسیح را داوری نهایی و ابدی خدای مردم برای تمام ملت ها می دانند[note ۱]که منجر به تجلیل برخی و مجازات برخی دیگر می شود. این مفهوم در تمام اناجیل متعارف، به ویژه انجیل متی، وجود دارد. در این داوری آخر در زمان آمدن دوم مسیح این سؤال مطرح است که آیا اعمال جسمانی و معنوی موسوم به اعمال رحمت در طول زندگی انجام شده است یا خیر؟ - اعمال رحمت شامل تعدادی از اعمال عبادی و کارهای خیر میشود- بنابراین، و با توجه به منابع کتاب مقدس[کتاب مقدس ۱۱] ، پیوند آخرین داوری و اعمال رحمت در سنت تصویری هنر مسیحی بسیار متداول است.[Web ۷]

          • ارجاع به آمدن دوم که در اعتقادنامه نیقیه و اعتقادنامه رسولان موجود است ، در مناجات لوتری و انگلیکن خوانده می شود: "او [عیسی] دوباره با جلال خواهد آمد تا زندگان و مردگان را داوری کند؛ و پادشاهی او هیچ پایان نخواهد داشت.[Web ۹] .کلیساهای لوتری و انگلیکن راز ایمان را در عبادات خود اینچنین اعلام می کنند: "مسیح درگذشت، مسیح برخاست، مسیح دوباره خواهد آمد."[۱۰][۱۱][۱۲]

          • نوشته های استاندارد کلیسای عیسی مسیح قدیسین روزهای آخر (کلیسای LDS) می گوید همانطور که در کتاب مقدس بیان شده است مسیح باز خواهد گشت،. آنها همچنین میگویند.هنگامی که ناجی دوباره بیاید، او با قدرت و جلال خواهد آمد تا زمین را به عنوان پادشاهی خود تصرف کند. آمدن دوم او آغاز هزاره را رقم خواهد زد. قیام دوباره او برای ستمکاران زمان ترسناک و اندوهناکی خواهد بود، اما برای نیکان روز آرامش است.[Web ۱۰]

          • قدیسان آخرالزمان تفسیرهای معین و مشخصی از آنچه در کتاب مکاشفه بیان شده است، دارند.[۱۵] طبق تعالیم کلیسای LDS، انجیل بازسازی شده در تمام نقاط جهان قبل از آمدن دوم تعلیم داده خواهد شد.[کتاب مقدس ۱۵] اعضای کلیسا معتقدند که جنگ‌های شدید، زلزله‌ها، طوفان‌ها، و سایر بلایای طبیعی و مصنوعی قبل از ظهور دوباره به طور فزاینده‌ای رخ خواهد داد.[Web ۱۱]

          • دیدگاه سنتی مسیحیان ارتدکس که از کلیسای اولیه حفظ شده است،این است که آمدن دوباره یک حادثه ناگهانی و غیرقابل انکار مانند "درخشش برق"خواهد بود.
          • شاهدان یهوه به ندرت از اصطلاح "آمدن دوم" استفاده می کنند، و ترجیح می دهند parousia را به "حضور" ترجمه کنند.[۱۶] آنها میگویند با مقایسه عیسی در عبارت "حضور پسر انسان" با "ایام نوح" در متی 24:37-39 و لوقا 17:26-30 به جای یک لحظه ، به دوران ظهور معتقد هستند
          • به غیر از پاروسیا از ظهور دوم باعنوان اِپیفانی هم یاد شده‌است
          • عیسی مسیح یا عیسی ناصری یا عیسی بن مریم (عبرانی: ישוע [یشوع]، یونانی باستان: Ἰησοῦς [ایسوس]) زادهٔ ۲ تا ۷ سال پیش از میلاد و مرگ ۲۶ تا ۳۶ پس از میلاد، شخصیت عیسی تجسّم خدا در جسم انسانی و آغازگر مسیحیت است. او در شهر بیت‌لحم، از شهرهای ایالت ناصره منطقهٔ یهودیه به دنیا آمد. مسلمانان به عیسی به‌عنوان یک پیامبر الهی باور دارند و برخی از دیگر مذاهب نیز او را شخصیت مهمی در نظر می‌گیرند. مادر وی مریم به اراده خدا‌ و بدون همسر باردار شد و پسری به دنیا آورد که مسیحیان وی را خداوند در جسم٬ و مسلمانان آنرا فرستاده خدا می دانند۰

          • «اَبّاً واژه‌ای است آرامی، با حالتی تأکیدی، به معنی»پدر". این کلمه وارد زبان عبری شد و در تلمود بابلی مکرراً به‌کار رفت. در تلمود بابلی از این کلمه برای مخاطب قرار دادن پدر توسط فرزندش و نیز ربی‌ها استفاده شده‌است. این کلمه حالتی گرم و صمیمی را انتقال می‌داد و نیز حاکی از احترام فرزند به پدرش بود؛ اما در محافل یهودی، هیچ‌گاه برای مخاطب قرار دادن خدای متعال به‌کار نمی‌رفت.

          • طبق اعتقاد بیشتر مسیحیان از جمله کاتولیک‌ها قسمت مکاشفه یوحنا در انجیل فصل ۱۲ که در مورد " زن و اژدها، صحبت می‌کند. زن در این بخش مریم و اژدها شیطان است. بچه‌ای که در این فصل در مکاشفه یوحنا از آن صحبت می‌شود عیسی مسیح است. در زیر پای اکثر مجسمه‌های مریم یک مار به چشم می‌خورد که به معنی غلبه بر شیطان است. اکثر مسیحیان معتقد هستند که در انجیل عصر پیدایش فصل ۳ آیه ۱۵ مریم به عنوان زنی معرفی شده‌است که اولاد او (عیسی مسیح) سر شیطان را خواهد کوبید.
          • البته کلمه کوبیدن به معنای خشونت نیست بلکه پیروزی مسیح و شکست شیطان هست.
          • بعضی معتقد هستند که مریم پس از تولد عیسی زندگی عادی داشت و حواریون عیسی در خدمت مریم بودند. همچنین این دسته معتقد هستند مریم در سن ۶۳ سالگی درگذشته‌است.[۲۷]

            چندین شاخه مسیحیت از جمله کاتولیک هاو ارتدوکس‌ها معتقد هستند که مریم به آسمان صعود کرده‌است

            عروج مریم (به انگلیسیAssumption of Mary) یا عروج مریم به عرش، عقیده‌ای در نزد کلیسای کاتولیک، ارتدوکس شرقی و بخشی از انگلیکان می‌باشد. بر اساس این باور جسم و روح مریم مادر مسیح، پس از پایان زندگیش در دنیا به سوی عرش منتقل می‌گردد.

            «پادشاهی خدا» و شکل معادل آن «پادشاهی آسمان» در انجیل متی یکی از عناصر اصلی آموزه‌های عیسی در عهد جدید است. انجیل مرقس نشان می‌دهد که انجیل خبر خوب در مورد پادشاهی خدا است.

            در مسیحیت نظریاتی که دربارهٔ آخرالزمان در چهار انجیل آمده‌است یکسان نیست. ولی به‌طور کلی وقوع آخرالزمان به صورت‌های زیر بیان شده‌است:

            1. الیاس باید پیش از آمدن مسیح بیاید و ظهور وی وقوع داوری بزرگ را اعلام کند.
            2. بعد از مرگ مسیح و رستاخیز و صعود او، در هنگام رجعت او این واقعه محقق می‌گردد.
            3. رجعت عیسی و آغاز روز بزرگ و داوری نهائی، ناگهانی است و هیچ علامتی ندارد.
            4. حوادثی پیش از رجعت مسیح در جهان روی می‌دهد که از آن جمله جنگ‌ها و بلاهایی سخت و زلزله‌است.
            5. اعتقادنامه بیان مختصر دکترین و اعتقاداتی است که باورمندان به یک مذهب باید به بندهای آن ایمان داشته‌باشند. در مسیحیت، اعتقادنامه‌ها توسط شوراهایی که در اوایل توسط کلیساها تشکیل شد تدوین یافتند.[۱] از مشهورترین اعتقادنامه‌ها، اعتقادنامهٔ نیقیه است که در شورای نیقیه (۳۲۵ م.) تدوین شد.[۲] اعتقادنامه‌های اولیه در مسیحیت شامل پرسش به هنگام غسل تعمید در مورد اعتقاد به ارکان تثلیث بود ولی بعدها اعتقادنامهٔ نیقیه توسط اکثر شاخه‌های مسیحیت پذیرفته شد.[۳]

            6. مسیح (عبری :מָשִׁיחַ ماشیا، آرامیמשיחא، یونانیΜεσσίας، عربیالمسیح، لاتین :Messias) به معنی لغوی مسح شده است. در عبری، مسیح معمولاً به عنوان ملک هاماشیا (מלך המשיח) شناخته می‌شود که به معنی لغوی مسیح پادشاه است.

            7. در نسخه یونانی عهد عتیق تمامی ۳۹ بار استفاده از لغت عبری مسیح به لغت یونانی کریستوس (Χριστός) ترجمه شده‌است. در عهد جدید ترجمه یونانی لغت مسیح دو بار در انجیل یوحنا مورد استفاده قرار گرفته‌است.

            8. در آخرت‌شناسی یهودی این اصطلاح به یک پادشاه یهودی از نسل داوود اطلاق می‌شود که با روغن مقدس مسح خواهد شد تا پادشاه حکمفرمانی خدا باشد و بر قوم یهود در عصر مسیحایی حکومت کند. در یهودیت مسیح با خدا یکی نبوده و فرزند او نیست. باور به آمدن مسیح یکی از اصول اصلی دین یهودیت است
            9. در واقع ظهور منجی در ادیان همچنین در مسیحیت هم بسیار مهم هست.زیرا ظهور منجی انتظاری طولانی اما شیرین و سخت در طرق مختلف تفسیر میشود اما داوری و فرو ریختن افلاک و ماه خاموش شدن ستاره اینها داوری بهشت جهنم با عقل سلیم قیامت مردگان یا زندگان که تلفیقی از مردگان و زندگان هست درست در میاید.زیرا فرو ریختنو تاریک شدنو قیامت تصویری روشن در ادیان منتها اختلافات نظری هست.اما جهنم و بهشت و داوری اینها قیامت یا ملکوت الهی نامیده میشود.ملکوت آسمانی هست.ملکوت الهی در آسمان واژه آشنایی هست ملکوت زمینی اگر هست پادشاهی زمینی باید باشد.اما ملکوت آسمانی پادشاهی آسمان.مسیح پادشاهی ملکوت آسمانی را به این معنا که اگر پادشاهی من زمینی بود خدام من جنگ میکردند یا پسر انسان در ابرها و مثال هایی که کفر میدانستند در حتی پسر انسان در ابرها می اید و در مکاشفه انهایی که منتظر هستند میبینند حتی آنانی که به او نیزه زدند.یا همان تصلیب.مسئله ربوده شدن مسئله زندگان هست و مردگان که برمیخیزنند .مردگان که روح در آن جهان هستند.
            10. ربوده شدن جسد که لحاظ علمی هم ندارد اما زندگان چرا.کجا میروند ملکوت.پادشاهی ملکوت الهی.قیام مردگان لازمه هست وقتی مردگان در جهان بعد موت هستند.زندگان هستند که باید به ملکوت وارد شوند اگر جسمانی باشد قیامت جسمانی روحی شکل میگیرد و چالش اینکه زندگان آیا با بدن جسمی وارد آن دنیا میشوند.مسئله ای که در عروج رستاخیز مسیح مطرح هست بین زمین و آسمان یا اینکه مردگان زنده میشوند مگر مردگان نمردند چرا دوباره زنده شوند وقتی روح زنده تر از جسم هست.جسم که میپوسد روح هست اصل آن.آیا معنای زنده شدن مردگان معنا میدهد وقتی روح زنده تر از جسم هست و جسم پوشش آیا جسم ارجحیت دارد یا روح.روح فرمان میدهد یا جسم.آیا جهان ملکوتی را جهانی نباتی جسمی میخوانیم در حالی که جهان زندگان هست نه مردگان.
            11. مردگان جسم ماده هست که میمیرد عالم نباتی جسمانی هست.اما روح مگر میمیرد جسم هست که بر اثری به موت مشرف میشود یا هر نوع پایان زندگی مادی و روح در اثر این فرایند باید جسم را ترک کند زیرا دیگر قابل زیستن نیست جسم و مرده میشود. حال بر هر اثری.آیا جسمی که پوسیده شده اسکلت شده را خداوند نمیتواند برگرداند حتما همینگونه هست اما لازمه هم هست. لازمه آن نه تسلسل نه تناسخ بلکه همان جسم همان روح حال نژاد و نوع آن که همانم مثل همانست.منتها در درک عمیق آن بازگشت از گذشته به آینده هست.که بعضی همه خوانی خوانند مثال زیاد بلکه لازمه مقید بر امر میشود.زیرا دنیای زندگان بهتر هست از دنیای ماده و جسمانی سبکی روح ارجحیت دارد به سنگینی جسم.حال چه بد چه خوب لازمه آن باید در نظر گرفته شود.
            12. خداوند یا پدر آسمانی کاری بیهوده نمیکند بلکه هر کاری از خدا حکمت اسرار و فهم درک آن سنگین هست.برای همین چالش ها بر اساس درک عمق  مفاهیم خداشناسی دارد  مثال پدر پسر روح القدس که امری سنگین اما باز شدنی هست.که تعالیم در مسیحیت انجام میشود.در این امر چالش و گفتمان شکل میگیرد چون اسرار الهی هست و درک آن سنگین مباحث زیاد شکل و شاخه میگیرد.
          نظرات 0 + ارسال نظر
          برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
          ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد