13 و کسی به آسمان بالا نرفت مگر آن کس که از آسمان پایین آمد، یعنی پسر انسان که در آسمان است.
7 عجب مدار که به تو گفتم باید شما از سر نو مولود گردید.
31 او که از بالا میآید، بالای همه است و آنکه از زمین است زمینی است و از زمین تکلّم میکند؛ امّا او که از آسمان میآید، بالای همه است.
9 آن نورِ حقیقی بود که هر انسان را منوّر میگرداند و در جهان آمدنی بود.
7 و چون هزار سال به انجام رسد، شیطان از زندان خود خلاصی خواهد یافت
14 ایشان با برّه جنگ خواهند نمود و برّه بر ایشان غالب خواهد آمد، زیرا که او ربّالارباب و پادشاه پادشاهان است و آنانی نیزکه با وی هستند که خواندهشده و برگزیده و امینند.
8 آن وحش که دیدی، بود و نیست و از هاویه خواهد برآمد و به هلاکت خواهد رفت؛ و ساکنان زمین، جز آنانی که نامهای ایشان از بنای عالم در دفتر حیات مرقوم است، در حیرت خواهند افتاد از دیدن آن وحش که بود و نیست و ظاهر خواهد شد.
2 که پادشاهان جهان با او زنا کردند و ساکنان زمین، از خَمر زنای او مست شدند.
7 و فرشته مرا گفت، چرا متعجّب شدی؟ من سِرّ زن و آن وحش را که هفت سر و ده شاخ دارد که حامل اوست، به تو بیان مینمایم.
7 و به آواز بلند میگوید، از خدا بترسید و او را تمجید نمایید، زیرا که زمان داوریِ او رسیده است. پس او را که آسمان و زمین و دریا و چشمههای آب را آفرید، پرستش کنید.
14 و دیدم که اینک، ابری سفید پدید آمد و بر ابر، کسی مثل پسر انسان نشسته که تاجی از طلا دارد و در دستش داسی تیز است.
13 و چون اژدها دید که بر زمین افکنده شد، بر آن زن که فرزند نرینه را زاییده بود، جفا کرد.
12 و آوازی بلند از آسمان شنیدند که بدیشان میگوید، به اینجا صعود نمایید. پس در ابر، به آسمان بالا شدند و دشمنانشان ایشان را دیدند.
17 زیرا برّهای که در میان تخت است، شبان ایشان خواهد بود و به چشمههای آب حیات، ایشان را راهنمایی خواهد نمود؛ و خدا هر اشکی را از چشمانِ ایشان پاک خواهد کرد.
2 و دیدم که ناگاه اسبی سفید که سوارش کمانی دارد و تاجی بدو داده شد و بیرون آمد، غلبهکننده و تا غلبه نماید.
12 و چون مُهر ششم را گشود، دیدم که زلزلهای عظیم واقع شد و آفتاب چون پلاس پشمی سیاه گردید و تمام ماه چون خون گشت؛
15 و پادشاهانِ زمین و بزرگان و سپهسالاران و دولتمندان و جبّاران و هر غلام و آزاد خود را در مغارهها و صخرههای کوهها پنهان کردند.
7 اینک، با ابرها میآید؛ و هر چشمی او را خواهد دید، و آنانی که او را نیزه زدند، و تمامی امّتهای جهان برای وی خواهند نالید. بلی! آمین.
15 و پایهایش مانند برنج صیقلی که در کوره تابیده شود، و آواز او مثل صدای آبهای بسیار؛
13 و ستارگان آسمان بر زمین فرو ریختند، ماننددرخت انجیری که از باد سخت به حرکت آمده، میوههای نارس خود را میافشاند.
19. خد.اوند نزدیک است به آنانی که او را میخوانند، به آنانی که او را به راستی میخوانند
6. دستهای خود را به سوی تو دراز میکنم، جان من مثل زمین خشک تشنة تو است سلاه
5. ای خد.اوند من را از دست شریر نگاه دار، از مرد ظالم من را محافظت فرما که تدبیر میکنند تا پایهای من را بلغزانند
9. ای خد.اوند آرزوهای شریر را برایش برآورده نکن، و تدابیر او را به انجام مرسان مبادا (شریران) سرافراشته شوند سلاه
21. ای خد.اوند آیا نفرت نمیدارم از آنانی که تو را نفرت میدارند، و آیا مخالفان تو را مجادله نخواهم کرد
6. هر آنچه خد.اوند خواست آن را انجام داد، در آسمان و در زمین و در دریا و در همة لجّهها
7. ابرها را از اقصای زمین بر میآورد و برقها را برای باران میسازد، و بادها را از مخزنهای خویش بیرون میآورد
12. اگر پسران تو عهد من را نگاه دارند، و فرمانهایم را که بدیشان میآموزم، پسران ایشان نیز بر کرسی تو تا به ابد خواهند نشست
2. نتیجه عمل دستهای خود را خواهی خورد، خوشا به حال تو و سعادت با تو خواهد بود
2. چه بسیار از طفولیتم من را اذیت رسانیدند، لیکن بر من غالب نیامدند
5. خد.اوند حافظ تو میباشد، خد.اوند به دست راستت سایة تو است
24. گواهیهای تو نیز شادی من، و مشورتدهندگان من بودهاند
138. گواهیهای خود را به راستی امر فرمودی، و به امانت تا نهایت
5. خد.اوند رئوف و عادل است، و خد.ای ما رحیم است
6. آنها را گوشهاست و نمیشنوند، آنها را بینی است و نمیبویند
6. و متواضع میشود تا نظر نماید، و بر آسمانها و بر زمین
28. ایشان لعنت بکنند اما تو برکت بده، ایشان برخیزند و خجل گردند، و اما بندة تو شادمان شود
12 ای حبیبان، تعجّب منمایید از این آتشی که در میان شماست، و بجهت امتحان شما میآید، که گویا چیزی غریب بر شما واقع شده باشد:
17 همهٔ مردمان را احترام کنید. برادران را محبّت نمایید. از خدا بترسید. پادشاه را احترام نمایید.
2 زیرا خود شما به تحقیق آگاهید که روز خداوند چون دزد در شب میآید.
20 نبوّتها را خوار مشمارید.
9 و چون اخبار جنگها و فسادها را بشنوید، مضطرب مشوید زیرا که وقوع این امور اوّل ضرور است لیکن انتهادر ساعت نیست.
21 آنگاه هر که در یهودیّه باشد، به کوهستان فرار کند و هر که در شهر باشد، بیرون رود و هر که در صحرا بُوَد، داخل شهر نشود.
32 هرآینه به شما میگویم که تا جمیع این امور واقع نشود، این فرقه نخواهد گذشت.
19 آنگاه رؤسای کهنه و کاتبان خواستند که در همان ساعت او را گرفتار کنند، لیکن از قوم ترسیدند زیرا که دانستند که این مثل را دربارهٔ ایشان زده بود.
10 زیرا که پسر انسان آمده است تا گمشده را بجوید و نجات بخشد.
43 زیرا ایّامی بر تو میآید که دشمنانت گرد تو سنگرها سازند و تو را احاطه کرده، از هر جانب محاصره خواهند نمود.
8 به شما میگویم که به زودی دادرسی ایشان را خواهد کرد. لیکن چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت؟
21 و نخواهند گفت که، در فلان یا فلان جاست. زیرا اینک، ملکوت خدا در میان شما است.
30 بر همین منوال خواهد بود در روزی که پسر انسان ظاهر شود.
6 پس در این امور از جواب وی عاجز ماندند.
17 و چون این را بگفت همهٔ مخالفان او خجل گردیدند و جمیع آن گروه شاد شدند، بهسبب همهٔ کارهای بزرگ که از وی صادر میگشت.
8 لیکن به شما میگویم هر که نزد مردم به من اقرار کند، پسر انسان نیز پیش فرشتگان خدا او را اقرار خواهد کرد.
36 و چون این آواز رسید، عیسی را تنها یافتند و ایشان ساکت ماندند و از آنچه دیده بودند، هیچکس را در آن ایّام خبر ندادند.
18 روح خداوند بر من است، زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکستهدلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم،
18 و به نصایح بسیار دیگر، قوم را بشارت میداد.
10 فرشته ایشان را گفت، مترسید، زیرا اینک، بشارتِ خوشیِ عظیم به شما میدهم که برای جمیع قوم خواهد بود.
44 بلکه چون گمان میبردند که او در قافله است، سفر یکروزه کردند و او را در میان خویشان و آشنایان خود میجستند.
52 و عیسی در حکمت و قامت و رضامندی نزد خدا و مردم ترقّی میکرد.
37 زیرا نزد خدا هیچ امری محال نیست.
29 چون این را گفت یهودیان رفتند و با یکدیگر مباحثه بسیار میکردند.
18 تا چشمان ایشان را باز کنی تا از ظلمت به سوی نور و از قدرت شیطان به جانب خدا برگردند تا آمرزش گناهان و میراثی در میان مقدّسین بهوسیلهٔ ایمانی که بر من است بیابند.
15 و رئیس حیات را کشتید که خدا او را از مردگان برخیزانید و ما شاهد بر او هستیم.
26 برای شما اوّلاً خدا بندهٔ خود عیسی را برخیزانیده، فرستاد تا شما را برکت دهد به برگردانیدن هر یکی از شما از گناهانش.
17 که، خدا میگوید در ایّام آخر چنین خواهد بود که از روح خود بر تمامِ بشر خواهم ریخت و پسران و دختران شما نبوّت کنند و جوانان شمارؤیاها و پیران شما خوابها خواهند دید؛
27 زیرا که نَفْس مرا در عالم اموات نخواهی گذاشت و اجازت نخواهی داد که قدّوس تو فساد را ببیند.
36 پس جمیع خاندان اسرائیل یقیناً بدانند که خدا همین عیسی را که شما مصلوب کردید، خداوند و مسیح ساخته است.
10 بهحدّی که خرد و بزرگ گوش داده، میگفتند، این است قوّت عظیم خدا.
25 پس گمان برد که برادرانش خواهند فهمید که خدا به دست او ایشان را نجات خواهد داد. امّا نفهمیدند.
54 چون این را شنیدند دلریش شده، بر وی دندانهای خود را فشردند.
11 و خوفی شدید تمامی کلیسا و همهٔ آنانی را که این را شنیدند، فرو گرفت.
10 این سه کَرَّت واقع شد که همه باز به سوی آسمان بالا برده شد.
40 همان کس را خدا در روز سوم برخیزانیده، ظاهر ساخت،
6 ولی چون ایشان مخالفت نموده، کفر میگفتند، دامن خود را بر ایشان افشانده، گفت، خون شما بر سر شما است. من بری هستم. بعد از این به نزد امّتها میروم.
7 و یاسون ایشان را پذیرفته است و همهٔ اینها برخلاف احکام قیصر عمل میکنند و قایل بر این هستند که پادشاهی دیگر هست، یعنی عیسی.
18 امّا بعضی از فلاسفه اپیکوریّین و رواقیّین با او روبرو شده، بعضی میگفتند، این یاوهگو چه میخواهد بگوید؟ و دیگران گفتند، ظاهراً واعظ به خدایان غریب است. زیرا که ایشان را به عیسی و قیامت بشارت میداد.
28 پس تمام گشت آن نوشتهای که میگوید، از خطاکاران محسوب گشت.
19 زیرا که در آن ایّام، چنان مصیبتی خواهد شد که از ابتدای خلقتی که خدا آفرید تاکنون نشده و نخواهد شد.
13 و چند نفر از فریسیان و هیرودیان را نزد وی فرستادند تا او را به سخنی به دام آورند.
35 و هنگامی که عیسی در هیکل تعلیم میداد، متوجه شده، گفت، چگونه کاتبان میگویند که مسیح پسر داود است؟
37 خودِ داود او را خداوند میخواند؛ پس چگونه او را پسر میباشد؟ و عوّامالّناس کلام او را بهخشنودی میشنیدند.
27 عیسی به ایشان نظر کرده، گفت، نزد انسان محال است لیکن نزد خدا نیست زیرا که همهچیز نزد خدا ممکن است.
51 عیسی به وی التفات نموده، گفت، چه میخواهی از بهر تو نمایم؟ کور بدو گفت، یا سیّدی آنکه بینایی یابم.
34 و به سوی آسمان نگریسته، آهی کشید و بدو گفت، اَفَتَحْ! یعنی باز شو
24 و اگر مملکتی بر خلاف خود منقسم شود، آن مملکت نتواند پایدار بماند.
7. فرمان را اعلام میکنم خد.اوند به من گفته است، تو فرزند من هستی امروز تو را متولد کردم
14. از (دست) آدمیان ای خد.اوند (من را) به دست خویش (برهان)، از اهل جهان که نصیب ایشان در زندگانیست، که شکم ایشان را به ذخایر خود پر ساختة، و از اولاد سیر شده زیادی مال خود را برای اطفال خویش ترک میکنند
8. خد.اوند را همیشه پیش روی خود میدارم، چون که به دست راست من است تردید نخواهم کرد
18. همة استخوانهای خود را میشمارم، ایشان به من چشم دوخته مینگرند