3. پس مثل درختی نشانده نزد نهرهای آب خواهد بود، که میوة خود را در موسمش میدهد، و برگش پژمرده نمیگردد، و هرآنچه میکند نیکانجام خواهد بود
2. پادشاهان زمین برمیخیزند و سروران با هم مشورت نمودهاند، به ضدّ خد.اوند و به ضدّ ماشیح او
3. بسیاری برای جان من میگویند، از جانب خد.ا برای او خلاصی نیست سلاه
9. ای خد.اوند بهسبب دشمنانم مرا به عدالت خود هدایت نما، و راه خود را پیش روی من هموار گردان
5. آنگاه در خشم خود بدیشان تکلم خواهد کرد، و به غضب خویش ایشان را آشفته خواهد ساخت
4. او که بر آسمانها نشسته است میخندد، خد.اوند بر ایشان استهزاء میکند
3. ای خد.اوند بر من کرم فرما زیرا که پژمردهام، ای خد.اوند مرا شفا ده زیرا که استخوانهایم لرزانند
4. ای خد.اوند خدای من نظر کرده مرا مستجاب فرما، چشمان مرا روشن کن مبادا به خواب مرگ بروم
4. خد.اوند همة لبهای چاپلوس را منقطع خواهد ساخت، و هر زبانی را که سخنان تکبرآمیز بگوید
8. و حال دانستهام که خد.اوند ماشیح خود را میرهاند، از فلک قدس خود او را اجابت خواهد نمود، به قوت نجاتبخش یمین خویش
11. اینک قدمهای ما را احاطه کردهاند، و چشمان خود را دوختهاند تا ما را به زمین بیندازند
4. خجل و رسوا شوند آنانی که قصد جان من دارند، و آنانی که بد اندیش من هستند به قهقرا رفته و خجل شوند
15. ولی چون افتادم شادی کنان جمع شدند، آن فرومایگان بر من جمع شدند، و کسانی که نشناخته بودم من را دریدند و ساکت نشدند
22. شریر را شرارت هلاک خواهد کرد، و از دشمنان مرد صالح مواخذه خواهد شد
5. در اینباره فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش بیندازند، و دروغ را دوست میدارند، به زبان خود ترویج می دهند و در دل خود لعنت میکنند سلاه
13. زیرا دشمن نبود که من را ملامت میکرد و الّا تحمل میکردم، و خصم من نبود که بر من سربلندی مینمود، و الّا خود را از وی پنهان میساختم
21. دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است
8. زیرا کمر من از سوزش پر شده است، و در جسم من صحتی نیست
5. ای جان من چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، امید بر خد.ا دار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است
8. و تمامی دشمنانم با یکدیگر بر من نمّامی میکنند، و دربارة من بدی میاندیشند
10. من گنگ بودم و زبان خود را باز نکردم، زیرا که تو اینرا خواستی
3. من گنگ بودم و خاموش و از (بیان) نیکویی نیز سکوت کردم، و درد من بهحرکت آمد
8. زیرا به خاطر تو محتمل ملامت گردیدهام، و رسوایی روی من مرا پوشیده است
18. این همه بر ما واقع شد، اما تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم
10. زیرا غیرت خانة تو من را دربرگرفته است، و ملامتهای ملامتکنندگان تو بر من روا گردیده است
10. او جنگها را تا اقصای جهان فیصله میدهد، کمان را میشکند و نیزه را قطع میکند و عرابهها را به آتش میسوزاند
7. خروجش ازکرانة آسمان است و مدارش تا به کرانة دیگر، و هیچ چیز از حرارتش مستور نیست
10. دل فربة خود را بستهاند، به زبان خویش سخنان تکبرآمیز میگویند