متد نصف سبیلا شیرین جون


وای مامی اومد!!!

کی

همونی که منتظرش نشستیم؟؟؟

چه کسی یعنی؟؟؟

همونی که پنچه طلاست نصف پنچش تو دماغشه

نصف سبیلا شیرین جون

نصف سبیلا ترشی جون

وای چه ابهتی داره دختر

وقتی راه میره انگار داره حرف میزنه

چی میگه یعنی

تو چشماش کلی حرفه

سلام  

سلوم

وای مامی خارجیه

واقعن

ما نوبت داریم

کی بهتون نوبت داده

اکی

اینجا  ابرو برداریم زیرش چمن بکاریم چند میشه

قدیمی شده

الان ما ابرو زیرش برمیداریم بقیشم بر میداریم همشو که برداشتیم هیچی نموند میشه چهارصد هفتاد تومن

وای بی ابرویی چه عالی

بله الان مده

مد کجایه

مد همین خیابونو چند تا خیابون بالاتر منتها با تاکسی برید تو جمعیت نرید

چرا

ممکنه  متد منو بردارن

اونا ابرو بر میدارن جاش دو تا خط میکشن یک ضربدر میگیرن چهارصدو هفتادو دوتومن

من کل ابرو رو بر میدارم تازه هیچی هم نمیزارم یک درصد دو مثقال کمترم میگیرم

تازه الان مد اومده کلان مو از ته میزنم

جاش شاخ میکارم بالاشم دو تا پرتقال میزارم روشم  تار عنکبوت متد آفریقای شمالی

وای نه اون نمیتونم بعد برم تو مهمونی

چرا

میگن شاخ دارم

الان باید شاخ باشی وگرنه شاخت میزنن

کیا شاخ میزنن

شاخ ترا

هر چی شاخت بلند تر باشه شاخ تری

وای چه فلسفی

شما چی خوندین

من فوق دکترای نهضت سواد آموزی شرق رو دارم 

تازه پرفسورای رشته طب خیلی  دیگه فوقش لیسانس

وای وی وای وووو وای

کفتون دنده کشی شد

بله دهانمان بسته نمیشه

خب مسواکم بزنید

بله چشم

آفرین

ببخشید شما چرا سبیل دارید

آخه من نصف سبیلا شیرین جون کنده

شیرین کیه

اسم اصلیش شیرین نیست

پس چیه

تکی اکی واکی تاکی تا به کی تاکی

کجائین

مال غرب  جنوبی شرقی قاره هنوز نیومده ان

ایشونم آرایشگرن

نه ایشون  سبیل برمیدارن فقط

وای چی باکلاس

بله کلی کلاس رفتن

چه کلاسا رفتن

آشپزی نپزی,لباس ندوزی,کاشت درخت روی ناخون,کاشت هر چی روی پوست,کاشکی کشکی نپزی,یه چیزی میشی

اه ما حتی گاد

بله یس  ماینیمیز وان تو تری فو

الف ب ت س چ ج

تا این حد

فلسفه خونده چجوری میشه فکر نکرد

از دانشگاه هانسفورک محله پروین و شرکاء بغیر از اکرم و سوسن خانم

باشگاه تار عنکبوت رفته.الان تو کاهش وزنه یکمی دیگه بره رو مثقال برنده دو دوره عنکبوت طلایی میشه

خلاصه من وقتم تموم شد شما پستون فردا نه چهار تا فردا دیگه پس از آن فردا بیاد

وایییییییییییی چی بد

همی که هست

وای مامی چه با کلاسن بریم هر چی دیرتر کلاسمون بالاتر میره

بریم دخی کلی کلاس بزاریم.

===

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

روز تعطیل چنگیز و خانمش میخوان برن تفریح...


چنگیز که تو خونه حوصلش ترکیده بود.ورداشت گفت جمعه هستو امواتم مرخصی بریم قبرستون.

خانمش گفت وای چه رمانتیک

بریم منم غذا پلو زرشک با یک بال مرغ درست کردم

چنگیز سه بچه یه زن یه موتور یه قابلمه رو به سمت قبرستون

خانمش پرتقال پوست میکند میداد دهنش همینجور بادم میزد آب پرتقال تحویل پشت سری میدادو خلاصه بعد 4 ساعت رسیدن قبرستون

بساط نهار آماده چنگیز تو سایبون زیر درخت هندوانه

روبرو بلوک مرده ها 

یه حال هوای خاص

دلش گرفت زد زیر گریه.

یحتمل گفتن آفتاب زیاد خورده به کلش رفت یه قاچ هندوانه گذاشت رو سنگ قبر روبرو گفت هر وقت تشنه شدی بیا بیرون بخور

یکی داشت رد میشد گفت خدا همه رو شفای فوری عنایت کنه

چنگیزم گفت آمین

رفت دوباره با خانمش بود که یه آقایی اومد گفت فاتحه فوری میخونم زیر قیمت سایرین

گفت چنگیز چقد

گفت 3500

چنگیز گفت 1500 میدم یک دورم برام آهنگ کجایی رو بخون یارو هم گفت میترسم فشارت بیفته خرج کنی

چنگیز خورد بهش شاید بر کشتی فرنگی با یارو انداخت زدش زمین

یارو گفت مرده هات گور به گور شن

که چنگیز متحول شد گفت اگه اینو نمیگفتی ممکن بود به دیار باقی به سرعت بشتابی

خلاصه سمت عصر بود که با لگد زد به قابلمه

خانمش گفت هه وحشی

گفت چنگیز این دنیا وفا نداره

گفت خانمش هفته بعد میبرمت صحرای جیبوتی اونجا فرش بندازیم

گفت چرا

گفت تو باید دور از محیط رفتگان باشی

اونجا نه کسی میره نه کسی میاد

گفت چنگیز این غافله عمر عجب میگذرد برخیز بریم

رفتن کلاغه هم رو موتور ایستاده غار غار میکرد.

که آب هندوانه خورد صورتش

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

خونه مادربزرگه


خونه مادربزرگه دیگه کرسی نداره

خونه مادربزرگه پنت هاوس عالی داره

کنار خونه اون کافی شاپ برقراره

تو خونشون مودم وایرلس داره

تو چت نگو بلایه عکس دندون مصنوعی داره

خونه مادربزرگه حجم بالایی داره

گیگاشو نگاه کنی دانلود آزاد داره

عیدا میره آنتالیا مهمونی خز شده چی سفر دور دنیا داره

آجیل نگو قهوه جوش داره دبل سینگل میزاره

عیدی جای هزاری تراول سبز میزاره

جای حوضش عوض شد جکوزی آبگرم داره

برا رفتن به جایی اتوبوس نگو تاکسی دربست داره

جای عکس بچه هاش رو یخچال سلفی عالی داره

خونه مادربزرگه دیگه صفا نداره

خونه مادربزرگه کلاس عالی داره

آخر شعرم شده حافظ میگه گمشده جای فال حافظ هایکو اصلان شیشو هشت میزاره

حسام الدین شفیعیان

/پشت کمپوت کنکور/


فرنگیس که خیلی دلنگیز میخواست فردا بره کنکور تو اتاق دست به هدفون داشت دقیقان کجایی رو گوش میداد که بابا پاتک زد تو اتاق . فرنگیس کتاب رو مثل فرفره انداخت بالا هدفون زیر تخت. بابا گفت داری انگلیسی بلغور میکنی تا فردا تمرین پیوسته کنکورو فتح کنی. گفت العجبا دقیقان همین بابا منتها یدستم فیزیک کوانتونومیو اون دستم لغات و ترجمه. تازه دو چشمم به کتابو دو دستم به قلم.پدر گفت احسنت چرا رنگت مثل گچ شده. گفت استرس کنکور دارم گوشی رو با پا زد زیر تخت خورد به دیوار ته تخت و اهنگ کجایی پخش شد بابا گفت گوشیت دقیقان کجاست. گفت بابا من دنبالشم اون ناپیداست. بابا سینه خیز شد رفت زیر تخت. گوشی برداشت که فرنگیس کف دست بابا ریاضیاتو حل اونو دید گفت بابا اینا چیه گفت امروز رفتم با بیژن نهضت امتحان داشتم. دست پشت با اون دست بزور بسابو پاک کن. که فرنگیس دید بابا گوشی رو داد گفت بهش اهنگ خیلی خوبه گوش کن. ننه پرید تو اتاق گفت براتون غذا بیف حتی استراگانف درست کردم. که از بچگی دوست داشتم. بابا گفت تو که اول ازدواج گفتی کشک صورتی بشه بچگی دوست داشتی. ننه گفت خودم میدونم اما اینو بهت نگفتم.سوپ غاز بشه. خلاصه. نشستن بیف بخورن که دیدن استراگانفش زیاده. پف کردن صورتی مایل به بنفش شدنو. یکی دستش دوغ اون یکی قرقره. مسواک. خلاصه شب شدو همه خوابیدن غیر فرنگیس که خیلی دلنگیز داشت . آهنگ میخوند زیر لبی کنکورو من بلدم تستارو من بلدم. بابام برام عیدی داد یک زوج قلقلی داد. خوابش بردو کلاغ قصه ها فردا رفت نشست رو در صدا کردش. تا بیدار شد تا خواب نمونه.

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

/پنلوپه و جهانگردی/

پنلو په که میخواست جهانگردی کنه قصد کرد بره پیاده جهانو بگرده نقشه ای که برداشت مناطق رو اشتباه زده بود جای قسطنطنیه و برکینافاسو از جزیره آدمخوارا در اومد یکی با  استقبال زیاد و خوشحالی اومد سمتش لبخند زد گفت عجب آدم های خوبین ببین چه استقبالی کردن و  گفتن تو اهل کجی هستی گفت من از  کشور اونجا اومدم اینجا گفتند ما رسممون اینه که کسی که میادو به قبیله نشون بدیم بردن نشون دادنش همه گفتن اه چه  آدم خوبی  گفت ممنونم گفتن ما صبح کله پاچه بار میزاریم شما هم میخوری گفت نه من فقط اسپاگتی با نان جو دوست دارم گفتن در نمیاد گفت چرا گفتن فقط کله پاچه زنی بنام خودم میخورمت اومد جلو آشپز کل اونجا بود بهش میگفتن  ناراحت راحت میخوره گفت به په که از اسپاگتی بیخیال کن فقط این که من میبینم ازش آش رشته در میاد گفتن چطور مگه گفت شانسمون بد زده باریک به جزیره اومده گفتن چگونه آیا گفت راحت 25 کیلو استخوان با نیم مثقال چربی من چجوری کله پاچه بار بزارم  با این فقط برا سوپ قلم در میاد فهمید که اشتباهی اومده گفت من جک یاد دارم گفتن بگو بگو اگه راست میگی بگو بگو گفت روزی مردی رفت  بقالی گفت ماست میخوام صاحب بقالی گفت منم آش میخوام همه ناراحت لبا تو هم رفته گفتن با این جک که گفتی  رییس قبیله بهت رحم کنه گفت چرا گفت جک تو باعث ناراحتی ما شده گفت چرا گفت برا ما ماست مقدسه گفت ای دل غافل چه اندیشه مزخرفی دارین گفتن اه این دیگه راسته  شقه فقط گفت نه حالا واستین من یه کاری یاد دارم شما خوشتان میاد گفتن چیه بگو ببینیم گفت من بلدم براتون غذایی درست کنم که اگه بخورین منو نمیخورین گفتن درست کن گفت مواد لازم  گوشت راسته اصل  به هم نگاه کردن گفتن ها همین سوسولوکو برا مواد لازم خوبه گفت نیم دهم مربع چربی نگاه بهم کردن گفتن توپولوکو برا این امر خوبه گفت مقداری  نمک بهم نگاه کردن گفتن خودت خوبی گفت نمک برا آدمی خوب نیست گفتن پس بیخیال گفت مقداری  فلفل تند اصل تند نگاه بهم کردن گفتن تونو تندول خوبه گفت نه اون شور میشه غذا . خلاصه دستور پختو که داد همه قبیله هر چی داشتن بدون ریا رو کردن همو گذاشتن وسط گفت همش همین رو دارین گفتن اگه اجازه بدی خودمونو  تو کادو خدمت کنیم بهتون گفت الان مزنه یک کیلو گوشت تو اینجا چنده گفتن مزنه نمیدونیم ولی از نظر ما هر چی بشه خورد میخوریم به غیر از  په و شرکا به غیر از  سوسولو گفت چرا گفتن سوسوله  خیلی کرم مارو  پوستشو کشیده شده شبیه  اردک گفتن الا به غیر بلا ما دوست داریم  دیگه آدم نخوریم گفت چی شده چکار شده مگه میشه مگه داریم گفتن طبق رسوم جدید که همین الان تصویب شد  هر کی آدم بخوره خیلی خله گفتن ما از الان به بعد  آهن میخوریم گفت نه همون آدم بخورین سنگین ترین اینجوری همه میمیرید گفتن بی سواد هر چی آهن داشته باشه میخوریم گفت جلل القدرت چه زود پیشرفت کردن که نگاه کرد دید در کولش بازه لب تاب برداشتن  دارن با فیبر  نوری اونم چه سرعتی از کره جنوبی  وصل شدن گفت چی سرچ کردید گفتن نوشتیم آدم خوشمزه اومد فوائید آهن برای بدن گفت سواد دارین مگه گفتن نه تو داری فقط گفت چجوری گفت ما آدم قبلی که خوردیم پرفسور  بود فسفورش زیاد بود همه دانشمند شدیم. الان از اون به بعد ما  خیلی تغییر کردیم و هممون پی اچ تی گرفتیم از دانشکده خوردن آدم با فوائد مفید گفتن اگه تو رو بخوریم هر چی بوده از دست میدیم و  مغزمون کند میشه سرعت میاد پایین به کجا وصل میشیم جیبوتی اصلان اینترنتش خوب نیست گفتن ما  آدمخوارهای با کلاسی هستیم مد هم بلدیم مثلان آدم چه جوری میتونه راه بره و جشن خشن داریم مد اونم چه مدی سه تا ده هزار تومن ببر بخور اندازه نبود بپوش اما اصراف نکن خلاصه فهمید اینا همینجور دارن سرچ میکنن که یدفه یکی از تو لب  تاب اومد بیرون تاب گفت بی  انصاف  منو با خودت ببر گفتن تو کی هستی چجوری اومدی بیرون از تو لب تاب گفت ای دل غافل من  رییس بوگل هستم اینقدر سرچ کردید موتور بوگل سوخت اومدم بگم  شما چی سرچ کردید که اینجوری شدید گفتن ما از اینترنت استفاده درست کردیم در  آن فهمیدیم که اینترنت میتواند خوب باشد نقطه.گفت باریک شما بیست گرفتید. گفتن چه موهای قشنگی داری برا رو  کلاه ما عالیه گفت کلاه شما که دو متره تهشم بی متره گفت با چی بافتید گفتن بیخیال  تو چه چشمای قشنگی داری که فهمید میخوان بخورنش گفت نه نگاه کنید من بهتون پیشنهاد جدیدی میدم اونم اینه که همون سرچ کنید موتور بوگل که هیچی موتور  هر چی خواستید بترکونید اما منو نخورید گفتن  احسنت   تو واقعن مارو درک کردی ما آدمخوارهای با فهمو کمالاتی هستیم ما وقتی کسی بهمون بگه مارو نخور میخوریم بعد فهمید رفت تو جستجو غرق شد و په هم تو همین فاصله زمانی فرار کرد و دیگه جهانگردی نرفت الان کنار خونشون ماست میفروشه.


طنزنویس-حسام الدین شفیعیان