دقایق سکوت انگیز زمین
جایی در سمفونی زمان
جایی در نت های کمان
جایی در فالش شدن نهان
گاهی در دو دو می های نهال
نهال بر گیاه و بذر جهان
جهان بذرو درو در اعمال عیان
حسام الدین شفیعیان
/خورشید هدایت/
ای چشمه خورشید هدایت
در سپر از دوران تاریخ هدایت
بر بر هدف در بر امید چو خورشید
ماهو ستاره همه در عشق چو جوشید
شعر از کلمات حرف چو باران شود آری
این هست نهال بذر تنومند صداقت
راستی در بر تعالی متعالی
هر کسی که دارد بر خود جوشش چو عالی
کوشیدنو جوشش همه در راه بذر حمایت
حامی بر کل افلاک و کهکشانها و جلال درستی
از بر درستی بدر آید درستی در بر درست زیستن از خوب شدن هست
چون عشق بورزی نهال همان را به درویی درون خود از خود دیگری از آن بجویی
شعرم اگر از بر هدف در درستی جوشش بر آید هدف از راه درستی
حسام الدین شفیعیان
بنهو بارو ببندو نمنی زمنی از من بی من شو تو مرد دگری
خود بتکانو بتکونو تکانی زفکرت بدهو تو شو ای فکر چو مرز بی نشانی از نشانی که رسد بر دل دوست
چو تمنا بکنی ز خود زخود زدیگری تو دگر خود زبی خود شده ای چو درخت بی ثمری
بالو بالت به پرواز دلت آینه ای از بر عشق چو به بر بندیو بندی زخود تو ثمری
شبو شبها برفتو تو همی شو که چون روز دگری
جسم خود خاک بکن روحتو پرواز بکن هم دلو آغاز بکن همدلی آغاز چو شد تو همان عشق شوی
اگر دل ز دلی ریشه کند تو همان عشق دگری
شاعر-حسام الدین شفیعیان
در مسیر رود بود سنگلاخ ها
رود زصخره زدو شد سیلاب ها
آرزویش به دریا رسیدن میرفت
در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها
رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته
مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها
سد او شدن تا به دریا نرسد
سد او که اندیشه دریا شدن ها
خروش او باران میگرفت
زسنگ شکستو شد همره دریاها
شاعر-حسام الدین شفیعیان
مترسک تنهایی ها چرا غمزده ای
در میان شب روز چرا تب زده ای
چرا قصه ی اینجا تبی مفرد داشت
با فعلو مضارع غمی مبهم داشت
روی شاخه های فردا برگی از پائیز بود
قصه از اول خط برگ ریزان تب جالیز داشت
آدم برفی هم مثل این شعر غم فردا داشت
کوچه ی شب زده در تاریکی قصه ی مردنو مرگو تب پائیز داشت
حسام الدین شفیعیان