بلبل زشاخ سرو به گلبانگ پهلوی می خواند دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل تا زادرخت نکته توحید بشنوی
مغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی
خوش وقت بوریای گدایی و خواب امن کاین عیش نیست روزی اورنگ خسروی
جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد زنهار دل مبند در اسباب دنیوی
این قصه عجب شنو از بخت واژگون ما را بکشت یار به انفاس عیسوی
چشمت به عشوه خانه مردم خراب کرد مخموریت مباد که خوش مست می روی
دهقان سالخورده چه خوس گفت با پسر کای نورچشم من بجز از کشته ندروی
ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد کاشفته گشت طره دستار مولوی