زولست
زرتشت رابطهً خود را با خدایش بیشتر بر پایهً رفاقت و دوستی استوار می بیند. او از خداوند پشتیبانی می طلبد آنگونه که دوست به دوست روا می دارد.
س جی شاو
زرتشت به هومانیسم خود قاطعانه اعتقاد داشت و بسیار برازنده و پابرجا معرف یک پیمبری واقعی بود. در پیام زرتشت عظمت به خوبی مشهود است و او خدا را از خود دور نمی بیند. پیمبر ایرانی با چنان اعتمادی از حقیقت صحبت می کرد که گویی با اهورامزدا روبروست.
جان هینلز
دین زرتشت را باید نخستین دین آزادی انسان ها وحقوق بشر در جهان خواند.
تعلمیات زرتشت بعدها با باورهای بومی ایرانیان ترکیب شد و مزدیسنای کنونی که نزدیک به پنج سده دین رسمی ایران نیز بودهاست، را پدید آورد. نام زرتشت در فهرست یکصد نفرهٔ انسانهای تاثیرگذار تاریخ که توسط مایکل هارت تنظیم شدهاست، قرار دارد.
...
سوشیانت در لغت به طور عموم به کسی گفته می شود که از وجودش به مخلوقات سود وثمر رسد و یا این که مردم را از ذلت و خواری و بدبختی برهاند، خواه ذلت و ظلم و ستم باشد یا ظلمت و جهل و نادانی.
در «گات ها»کلمه سوشیاتت به صیغه مفرد، به معنی رهاننده یا نجات دهنده ذکر شده و پیامبر ایران، «زرتشت» خود را «سوشیانت»نامیده است. ( مصطفوی: 1361: 53و54)
در قسمت های مختلف «یسنا» هم از این مساله سخن به میان آمده و بر وجود سوشیانت ( به صورت مفرد) تاکید شده است که از آن، آخرین موعود برداشت شده است. در اوستا به آن «استوت ارت» گفته می شود.
در گاتاها این کلمه چندینبار براى شخص زرتشت بهکار رفته و پیامبر خود را سوشیانت خوانده؛ یعنى کسىکه از وجودش سود و نفع برمىخیزد و سود رساننده است
در واقع، فروهر یعنی گوهر اصلی همه موجودات هستی و حرکت ذاتی که در همهچیز وجود دارد. این گوهر به هر مادهای (جماد، نبات و حیوان) هستی بخشیده و هیچ چیز در جهان وجود ندارد که فروهر نداشته باشد.
در بینش اشوزرتشت بشر از هر نژاد، ملیت و قوم ، با هر زبان و رنگ پوست، دین و عقیده در جهان از حقوقی برابر برخوردارند. برتری طلبی دینی، قومی نژادی در این دین جایگاهی ندارد و زرتشت تنها عامل برتری انسان را پایبندی به ارزشهای نیک و پیروی از هنجار هستی یعنی پیروی از پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک میداند ، در بینش زرتشت بردهداری و اسارت انسان نیز مردود است.
به گفتۀ مورخان, زرتشت در غرب فلات ایران زاده شد و تا قبل از آن که احساس کند اجرا کنندۀ پیامبری شده است, به آرامی روزگار می گذرانید. زمانی که رسالت خود را اظهار کرد, روحانیان, ارباب نفوذ و نجبا که وی را بدعت گذار و رافضی می شمردند, به رایزنی پرداخته و تصمیم به تبعید وی گرفتند, چرا که انجام رسالت وی متضمن آن بود که قیود دست و پا گیر را بگسلد, اساس خرافات و موهومات آیین های بیخود را براندازد, مردم ایران را به راه راست و خوشبختی رهنمون سازد و افراد انسانی را از بندهای ستم و تعدی نجبا و روحانیان رها سازد. زرتشت ارادۀ آدمی را بسیار می ستود. خدایان و بت ها جز پاره سنگ ها و تکه چوب ها چیز دیگری نبودند و خداوند یگانه اهورامزدا بود که آدمیان را نیروی عقل و تمیز می بخشید.
با صدور دستور تبعید, زرتشت پیامبر چاره ای جز مهاجرت نمیدید. زرتشت با تحمل باد و طوفان و سرما و بوران کوه و دشت را درنوردید و به سرزمین پادشاهی گشتاسپ رسید. زرتشت به دیدار شهریار نائل آمد, دربارۀ آیین یکتا پرستی و پرستش اهورَمزداه با وی سخن های بسیار گفت و از او خواست تا به کیش زرتشت در آید. پاسخ گشتاسپ این بود که چنانچه زرتشت با کاهنان شهر به مناظره پردازد و بر آنان پیروز شود, به آیین نوین خواهد گروید. پس فردای آن روز گشتاسپ کاهنان را احضار کرد، کاهنان پس از آگاهی از قضیه، با زرتشت به مناظره پرداختند.
نتیجه این مناظره به سود زرتشت بود و از آن جایی که گشتاسپ هنوز در پذیرش این کیش جدید تردید داشت, وزیر خردمند خویش یعنی جاماسب را مامور رسیدگی به عقاید وی کرد. جاماسب که خود از بدو ورود زرتشت به قصر فریفتۀ اصول اخلاقی وی شده بود, جانب او را گرفت و گشتاسپ طبق پیمانی که بسته بود به آن کیش گروید و با پذیرفتن آن دو, مردم نیز آیین نویین را پذیرفتند و بدین ترتیب کیش مقدس زرتشت رفته رفته تمامی سرزمین ایران را فرا گرفت.
انروز که اهریمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته
بود و درین مدت، اهرمن دوبار با (آفات و دیوان و تاریکی و بیماری و درد وجادوگران زرتشت را برای نابودی در جلوی گله گاوان و اسبان انداختند اما به طور معجزه آسایی نجات یافت و برای بار چهارم او را به لانه ماده گرگی که بچه های او کشته شده بود ند نهادند تا زرتشت را بدرد اما به خواست ایزدان پوزه گرگ خشک شد
برای نابودی زرتشت جادوگران هیزم فراوان گرد آوردند و آتش روشن کردند تا زرتشت را در آتش بسوزانند اما آتش در هیزم نگرفت و بنابر زادسپرم آتش او را نسوخت
پورشسپ یکی از جادوگران را برای دیدن زرتشت و تولد معجزه آمیزش به خانه آورد آن جادوگر از دیدن زرتشت ناراحت شد خواست سر نرم او را با دست بفشارد که بر اثر معجزه دست جادوگر خشک شد.
اندیشه اش آن بود تا راهی بیابد که رنج را تخفیف دهد . مردمان را به جای انهدام و ویرانی ، به سازندگی و آبادانی ترغیب سازد. زشتی را فرو افکند و نیکی را رایج کند. نیرویی وی را بر می انگیخت و شوق تفکر برای اصلاح امور داشت. خان و مان را رها کرد و در کوه برای تفکر انزوا گزید. عزم کرد تا آن قدر در آن جا به تفکر پردازد تا راه رستگاری و نجات را بیابد.
بند ۱۶) بنابر این، او آنجا، زرتشت، ای اهورا، الهام تو را هر چه که باشد ترجیح میدهد. ای مزدا، برای تو حیاتبخشترین است. باشد که نظم کیهانی از طریق نَفَس زندگی من/ او استخوانهایی داشته و قوی باشد! باشد که فروتنی تحت فرمان و در دیدرس کامل خورشید باشد! باشد که او با کردارهای خود پاداش من برای پندار نیک من را بدهد!
زرتشت می گوید انسان مالک ارادهً آزاد است ودر واقع می باید بین این دو خدا یکی را انتخاب وبه او خدمت کند ودیگری را براند. انسان در جهان آخرت مسئول این انتخاب است وباید در محکمهً خدایی حاضر شود وبرای حیات خود در روی زمین پاسخگو باشد. گریز از شَر مُیسر نیست لکن با اعمال نیک قابل توازن است. اگر میزان محاسبه مثبت باشد انسان از نعمت بهشت برخوردار می شود و در صورت منفی جهنم در انتظار اوست؛ *تمدن های عالم، ص68
بند ۴) بنابر این ما آرزو میکنیم آتش شما قدرتمند باشد، ای اهورا. از طریق نظم کیهانیِ مراسم دینی ما، هدایتکننده و نیرومند و کمک روشن برای او که ما/ شما را حمایت میکند، اما برای آنکه با تو/ ما دشمن است، ای مزدا، ما آرزو میکنیم گناهانش به روشنی از طریق چیزهای بدی که با دستانش به حرکت در میآیند، به وضوح دیده شود.
بند ۸) به من آگاهی دهید، همه شما، در باره آن چیزهایی که باید به دست آورده شوند. من باید توسط پندار نیک خود حرکت داده شوم، در باره قربانی، و همچنین ای مزدا، در باره آن که مثل همه شما است یا غیر از آن، توسط نظم کیهانی من، واژگان ستایش. تمامی این چیزها برای شما ترتیب داده شدهاند، و همچنین ابدییت و تمامیت هم پیوندی- بافتی: کیک قربانی.
بند ۹) پس بگذارید آن(؟) بیاورد برای شما، ای مزدا، الهامی برای جوانسازیِ دوبارهٔ آن دو توده که موجب رشد نظم کیهانی میشوند. بگذارید تغییر خلاق راحتیهای همیشه متغیر را از طریق بهترین پندار شما بوجود آورد. توالی این دو به حرکت در آمدهاند. راهنمایی(؟) کسی که روح- نفسها در همین لحظه از آن پیروی میکنند.
بند ۸) پس اکنون من با پندار خود به تو به عنوان اولین فکر میکنم، ای مزدا. که هنوز جوان هستی، پدر پندار نیک. از زمانی که من در چشم خود به تو به عنوان اولین اربابِ شبکهٔ نظم کیهانی چنگ زدم و تو را در حال انجام اقدامات این حالت اهوره دیدهام.
بند ۲) گوش فرا دهید همهٔ شما. همهٔ شما با گوشهایتان توجه کنید به بهترین بیانات! از میان این شعله با پندارتان تفاوتهای تمیز (=قضاوت) را که هر انسان تکبهتک برای بدن خود صورت داده است، پیش از استماع بزرگ، چرا که تمیز بین آنها در مقابل به ما اعلام میشود وقتی که شما تمیز ما را درک کنید.
چون زرتشت پای به جهان نهاد, پیرامون دوران سرون یا دوراژان دیو و افسون گر بزرگ را ظلمت و تاریکی فرا گرفت. دیو از هراس بر خود لرزید و چون دریافت که زرتشت پیامبریست که جادو و افسون و دروغ را از بنیان خواهد کَند و همه ی جادوان و بدکاران را از پهنه ی زمین بر خواهد انداخت, به فکر چاره افتاد : یاران و جادوان را به گردهمایی فرا خواند. چون گرد آمدند به آنان هشدار داد و سپس سه تن از آنان را برگزید تا کار زرتشت را یکسره کنند و پیش از آن که فروغش جهان را فرا گیرد, آن را خاموش سازند. اما همه نقشه های آنان ناکام ماند و زرتشت سالم از این مرحله عبور کرد.
کمتر می خوابید و بیشتر می اندیشید. اهریمن و دست نشاندگانش زرتشت را وسوسه می کردند, اما او با عزمی راسخ و نیرویی استوار آنان را از خود دور می ساخت. مردمی که از بیداد و ستم جادوگران و بدخیمان به ستوه آمده بودند, در انتظار دریافت فرمان زرتشت دست از کار می کشیدند.
پس از دریافت این پیام آسمانی, رازها بر زرتشت آشکار شد, دریافت که بر جهان دو نیرو فرمان می راند : یکی نیکو و مثبت به نام سِپَنتامینو و دیگری بد و منفی به نام انگرِمینو که همان اهریمن است. و نیز دانست که راه رستگاری چیست و کدامست و مردم برای رهایی از رنج و زشتی چه کارهایی باید انجام دهند. پس از دریافت الهامات بسیار, سرانجام زمان دعوت فرا رسید. از کوه به زیر آمده به میان مردم رفت و سه اصل خوشبختی و سعادت را به مردم اعلام کرد.
بند ۵) آیا تو را به واسطهٔ نظم کیهانی خواهم دید؟ نمیدانم. میخواهم دو پندار نیک را بیابم، یکی برای خودم، و یکی به عنوان راهی به سوی اهوره که دارندهٔ بیشترین نیروی زندگیبخشی است. من آمادهٔ گوش فرا دادن به سخنان مزدا هستم. تو که با آن پندار شاعرانهات، بزرگترین هستی. باشد که موجودات اهریمنی را بر اساس طرز سخن گفتنشان تفکیک کنیم!
بند ۱۱) چون اکنون تو بر رفتارهایی که مزدا با تو دارد، تسلط داری، ای فانیها: (یعنی در باره) هر دو نیکی موجود و غیر موجود و آنچه آزار پایدار برای آنانی است که تحت سیطره دروغ هستند و آنچه نیروهای زندگیبخش برای محافظانِ نظم کیهانی است. بنابر این، از این به بعد با آن رفتارها بایستی چیزهایی که آرزویشان را داشتهاید، برای شما باشد. پاداش برای دانش، در باره اسرار هستی …
بند ۸) “این کسی است که من پیدا کردهام. کسی که به تنهایی به فرمانها و مشیتهای ما گوش فرا میدهد، زرتشت سْپیتَمَه. او آرزو میکند، ای مزدا، که ما و نظم کیهانی، سرودهای پرستش را بشنویم. امیدوارم که (؟) من (به عنوان) نـَفـَسِ نیک، دارای اختیار اندام کلامی وی باشم.”
بند ۱۳) من از تو این را میپرسم: صریح به من بگو ای اهورا، چگونه ما باید اینجا دروغ را از خود دور کرده(؟) و اهریمنِ آن را پایین آوریم به سوی آنهایی که سرشار از امتناع به گوش دادن، شهرت آسمانی را بدست نمیآورند(؟) از طریق همراهی با نظم کیهانی و هیچ لذتی از پرسش از پندار نیک خویش نمیبرند؟
بند ۸) سپس من در ابتدا خود را به عنوان زرتشت معرفی میکنم، زرتشت واقعی. دوم اینکه، من آرزو دارم فرمان دهم به خصومت با کسی که تحت سیطره دروغ است. اما برای حافظ نظم کیهانی من آرزو میکنم که تحت حمایت و قدرت باشد، چرا که من میخواهم آراستگی آن کس که به خواست خود فرمان میدهد را دارا باشم. سوم آنکه، تا حدی که من میتوانم تو را ستایش میکنم، ای مزدا، و تو را در سرودهای روحانی خود به هم میبافم.
بند ۱۱) بنابر این، اکنون من تو را حیاتبخش میدانم، ای مزدا اهورا. زمانی که او با پندار نیک برای من مرا احاطه میکند تا یاد بگیرم. در ابتدا به حساب واژههای بیانشده توسط همه شما را: “ایمان به ما در میان انسانها به نظر من یک فاجعه است!” تا اینکه آنی بیان شود که همه شما به من بگویید بهترین است.
بند ۱۴) آنچه یک انسان/ قهرمان آنرا مییابد، مسئول آن است. ممکن است آنرا به یک دوست بدهد. پس ای مزدا، پیشآگهی از پاداشها و حمایت خود را به من بده، که همه شما از طریق فرمان تو ای اهورامزدا مطابق با نظم کیهانی کسب کردهاید، و بدینوسیله شما *رقبای اعلام من برای مطرح شدن را از میدان به در میکنید به همراه آنهایی که متعلق به کسانی هستند که پندارهای شاعرانه را برای شما نقل میکنند.
شلرات
زرتشت اندیشمندی دقیق و تیزبین و شخصیتی بزرگ وپیرو معنویات واخلاق است و از اندیشهً خویش به سختی دفاع می کند شخصیت زرتشت چنان است که دانشمندان را پیوسته تحریک می کند تا در آموزش ها و دکترین او، دقیق تروعمیق ترپژوهش کنند و نکات تازه ای را روشن سازند.
عباس شوشتری
زرتشت، نخستین وخشور بزرگ ایران، پیامی به نوع بشر عموما وبه ایرانیان خصوصا رسانید که برای اصلاح اخلاق افراد و تشکیل جامعه، مانند آن کسی دیگردرایران نرسانید، پیام او که اورمزدی وایزدی هست، بسیار ژرف وسودمند است وهرکس هفده سرود گاتها را با شکیبایی مطالعه کند واندیشه ای که در آنها گنجانده شده اند را بسنجد ورهنمای زندگی سازد بیگمان از آلودگی های مادی پیراسته وبه صفای درونی آراسته خواهد شد. * قهرمانان ایران باستان صفحه182
بند ۵) من از تو این را می پرسم: صریح به من بگو ای اهورا، کدام افزارمند اولین بار نور و تاریکی هر دو را در جای خود قرار داد؟ کدام افزارمند خواب و بیداری را در/ برای انسان در جاهای خود قرار داد؟ چه کسی است که از طریق وی است سپیده، ظهر و شب، لحظههایی که خواسته دستیابی به چیزی را به فرد یادآوری میکند؟
بند ۷) بگذار خشم محدود گردد! مانع را کوتاه کنید ای شما که خواستار دستیابی به اینجا و چسبیدن به پوشش پندار نیک از طریق نظم کیهانی هستید، که ارباب- ریسمانِ آن انسان زندگیبخش است، در حالی که ریسمان حایل آن آنجا در اقامتگاه تو است، ای اهورا. …
بند ۲) او بهترین این زندگیبخشترین الهام را توسط بیانات پندار نیک خود بوجود میآورد تا بر زبان وی جاری گردد، و کردارهای فروتنی توسط دستانش، از طریق این درک: او در آنجا پدر نظم کیهانی است: مزدا.
بند ۴) آنانی که تحت سیطره دروغ هستند، از این الهام، (الهام) زندگیبخش، خارج میشوند، ای مزدا- برای نگهدارنده نظم کیهانی چنین نیست. یک انسان، حتی اگر دارایی کمی داشته باشد، باید برای نگهدارندهٔ نظم کیهانی مطلوب باشد؛ یک انسان توانمند، حتی اگر دارایی زیاد، اما بد، داشته باشد، باید فقط برای آنکس که تحت سیطره دروغ است، مطلوب باشد.
سرپرسی سایکس
به عقیدهً من مشکل است کسی بتواند آموزش هایی عالی تر از پیام زرتشت برای بشر پیدا کند.
سلیستر دینشاه
در آموزش های اشوزرتشت هدف از آفرینش ونتیجه از زندگانی این است، تا هرفردی درآبادی جهان وشادمانی جهانیان کوشیده، خود را به وسیلهً پندار و کردار و گفتارنیک، قابل عروج به عالم روحانی و رسیدن به اوج کمال وخوشبختی جاودانی نماید.
شدر
زرتشت بی یاور وتنها ورانده شده از قوم خویش، با شیوایی سخن ورسالت خود به پیروزی می رسد و درزندگی ملت خویش تحول اساسی به وجود می آورد که تمام ایران را فراگرفته وآنها را از قوم برادر هندی خود به کلی مشخص می سازد همان گونه که خداوند در مکاشفه والهام نظام حتی برای زرتشت تجسم و شخصیت یافته است جایگاه او نیز در عقیده اش چنان برجستگی یافته که برای ما به تمام معنی درگفتارش زنده ونمایان است.