In una delle ultime notazioni del Diario, che si ferma al 2 aprile 1976, Teresa riferisce le parole della Madonna sulle lacrime che versa da immagini e statue: "Figlia mia, queste mie lacrime inietteranno un risveglio nel cuore di tante anime che vogliono essere fredde e di tante altre che non hanno volontà. Ma per coloro che non pregano e dicono che la preghiera è fanatismo, sappi, figlia mia, che per loro queste lacrime, se non si ravvedono, saranno la condanna".
Figlia Mia Teresa, sappi che molti sacerdoti, figli Miei prediletti e tanto amati da Me, dicono che Io, Mamma, oscuro la gloria e l'onore di mio Figlio! Oh, poveri figli Miei insensati! Quanto sono ciechi! Come si sono fatti prendere dal demonio!... A quanta cecità sono giunti per non aver ascoltato né Gesù né Me. Ma Io sono pronta ad accoglierli fra le Mie braccia, perdonando loro ogni offesa".
ترزا موسکو در 7 ژوئن 1943 در خانه ای فقیرانه در شهر کایازو در استان کازرت به دنیا آمد. موسکوها یک خانواده صادق و مذهبی بودند، البته فقیر و بسیار زیاد (ده کودک نور را در خانه موسکو دیدند، اگرچه چهار نفر از آنها در سنین پایین مردند).
پدر سالواتوره نام داشت. او یک کشاورز بود که خانوادهاش از شدت عصبانیت، توهین به مقدسات و استبداد تصمیماتش میترسیدند، که منجر به خشم بیمعنا و بیرحمانه علیه ترزای بیچاره میشود. مادر، رزا زولو، زنی متواضع بود، همیشه مطیع و مطیع شوهرش بود، در انجام وظایف مادری و همسری از جمله فداکاری های بی شماری که خانواده بزرگ از او می خواستند تا به جلو برود، او الگوی فرزندان بود. با زندگی پر تقوای خالصانه اش. او حتی در میان مصیبتهای فراوانی که آرامش را در داخل و خارج خانه ایجاد میکرد، مربی دینی خانواده بود. در واقع، در آن زمان تراژدی های جنگ جهانی دوم به معنای وحشت، گرسنگی، ویرانی های مادی و معنوی برای همه مردم بود.
دوران کودکی ترزا کوچولو با رنجها و ترسهای زیادی همراه بود که احساس مسئولیت و سخاوت او را در کمک به خانه با انواع خدمات حتی بالاتر از سنش شکل داد. در آن زمان ترزا قبلاً از سردرد، تب بالا، قولنج طاقتفرسا رنج میبرد، اما در عین حال از رؤیاهای غیرقابل توصیف عیسی،، فرشتگان و مقدسین پر میشد.
روزی عیسی با درد و خونریزی بر او ظاهر شد. شرح این اپیزود توسط خودش این است: «من در خانه تنها بودم، عیسی با یک صلیب بزرگ بر روی شانههایش
تازیانه زده و تمام زخمهای باز را به من نشان میدهد. با دستمال خونی را که از روی صورت و زخم ها جاری بود پاک کردم...».
می توان گفت که خانواده موسکو تقریباً در ناکامی مستمر بودند، شرایط گاهی آنقدر بحرانی بود که نجات از ناامیدی بسیار دشوار بود. خوشبختانه در خانه خانم رزا بود که دعا می کرد و مهمتر از همه ترزای کوچکی بود که خود را قربانی کفاره گناهکاران و مهمتر از همه برای پدر کفرگوش کرد! پدر اغلب صحنه هایی را علیه دختر بچه می ساخت و او را با کتک زدن، «تف و فحش دادن» می پوشاند. به عنوان مجازات، او به ترزا دستور داد که هر روز صبح با مادرش برای فروش سبزیجات برود. کار بسیار طاقت فرسایی بود، در پایان روز، مادر و دختر خسته به خانه بازگشتند، اما به جای آرامش و تفاهم، عصبانیت و نفرین پدر را پیدا کردند که اغلب دو دختر بیچاره را مجبور می کرد
حتی بدون شام به رختخواب بروند
در 1 نوامبر 1950، هنگامی که ترزا کوچک در کلیسا بود، کشیشی به او گفت: "دخترم، من تو را توصیه می کنم! ... برای نجات ارواح برزخ دعا کن: کسی نیست که برای آنها دعا کند". ترزا با اطمینان از کشیش پرسید: "تو کی هستی؟..." و کشیش با لبخند پاسخ داد: "من پدر پیو هستم، یعنی فرانسیس، عیسی به من گفت که به شما بگویم هرگز آنچه را که به شما می گویند به کسی نگویید. تو هم یه روز مثل من میشی نگاه کن.
ntanto la sua salute andava progressivamente peggiorando. Aveva lancinanti dolori alla testa, che sembravano farla impazzire. All’inizio del 1954, arrivarono dei pesanti disturbi al fegato. Ebbe anche febbri altissime, così alte che il medico non riusciva a teresa muscocapacitarsene: fece cambiare quattro termometri, ma era sempre la stessa altissima temperatura. Alla fine dello stesso anno le vennero anche forti dolori addominali, insopportabili. Il medico le diagnosticò un’appendicite acuta, con necessità di ricovero d’urgenza.
Qualche tempo dopo Teresa avvertì dolori acuti alle ginocchia e alla schiena, tanto da non poter camminare. Il medico, non sapendo più che cosa dire, dispose che la bambina fosse ricoverata nell’Ospedale Civile di Caserta. E lì ancora sofferenze, con aghi infilati nelle ginocchia per ricerche e analisi dolorosissime, con la diagnosi finale di “turbercolosi ossea” che costrinse all’ingessatura e a cure dai risultati pressoché nulli.
Nel sopportare tutte queste sofferenze le davano sostegno e conforto solo i Sacramenti e la preghiera, l’Eucaristia e il Rosario, che sono il nutrimento dei Santi. Di grande sostegno, inoltre, furono il suo Padre spirituale, Don Giuseppe Borra (rettore dei Salesiani di Caserta) e il Fratello spirituale, Padre Franco Amico, le due guide che l’assistettero negli ultimi anni della vita.
16 همچنین بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیکوی شما را دیده، پدر شما را که در آسمان است تمجید نمایند
12 و چون رؤسای کهنه و مشایخ از او شکایت میکردند، هیچ جواب نمیداد.
28 زیرا که این است خون من در عهد جدید که در راه بسیاری بجهت آمرزش گناهان ریخته میشود.
53 آیا گمان میبری که نمیتوانم الحال از پدر خود درخواست کنم که زیاده از دوازده فوج از ملائکه برای من حاضر سازد؟
14 و به این بشارتِ ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امّتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید.
41 و دو زن که دستآس میکنند، یکی گرفته و دیگری رها شود.
30 و میگویید، اگر در ایّام پدران خود میبودیم، در ریختن خون انبیا با ایشان شریک نمیشدیم!
36 هرآینه به شما میگویم که این همه بر این طایفه خواهد آمد!
7. تا از امتها انتقام بکشند، و تأدیبها بر طوایف بنمایند
10. و اما سرهای آنانی که من را احاطه میکنند، شرارت لبهای ایشان آنها را در آتش خواهند پوشانید
8. اگر به آسمان صعود کنم تو آنجا هستی، و اگر در گور بستر بگسترانم اینک تو آنجا هستی
16. دهنها دارند و سخن نمیگویند، چشمان دارند و نمیبینند
7 پس شما را که ایمان دارید اکرام است، لکن آنانی را که ایمان ندارند، آن سنگی که معماران ردّ کردند، همان سر زاویه گردید،
24 که خودْ گناهان ما را در بدن خویش بر دار متحمّل شد، تا از گناه مرده شده، به عدالت زیست نماییم، که به ضربهای او شفا یافتهاید.
8. و پادشاهانِ ایشان را به زنجیرها ببندند، و سروران ایشان را به پابندهای آهنین
6. خد.اوند مسکینان را برمیافرازد، شریران را به زمین میاندازد
2. ای همة فرشتگانش او را تسبیح بخوانید، ای همة لشکرهای او، او را تسبیح بخوانید
6. برق را بتابان آنها را پراکنده ساز، تیرهای خود را بفرست و آنها را منهزم نما
4. خد.اوند عظیم است و بینهایت بزرگوار، و عظمت او را کتمان نتوان کرد
14. ملکوت تو ملکوتیست تا جمیع افلاک، و سلطنت تو باقی تا تمام دورهها
8. که مظلومان را دادرسی میکند، و گرسنگان را نان میبخشد، خد.اوند اسیران را آزاد میسازد
7. ای خد.اوند به زودی من را اجابت فرما زیرا که روح من کاهیده شده است، روی خود را از من مپوشان مبادا مثل فرو روندگان به گور بشوم
6. متکبران برای من تله و ریسمانها پنهان کرده و دام به سر راه گسترده، و کمندها برای من نهادهاند سلاه
7. سوی تو کجا بروم، و از حضور تو کجا بگریزم
7. ای خد.اوند روز (ویرانی) اورشلیم را برای بنی اِدُوم به یاد آور، که میگفتند منهدم سازید تا بنیادش منهدم سازید
2. نتیجه عمل دستهای خود را خواهی خورد، خوشا به حال تو و سعادت با تو خواهد بود
8. خد.اوند خروج و ورودت را نگاه خواهد داشت، از حالا و تا به ابد
17 آنگاه خطابی از آسمان در رسید که این است پسر حبیب من که از او خشنودم.