بازه تاریخ تبلیغ عیسی با استفاده از شیوههای مختلفی تخمین زده شدهاست.[۲۶۶][۲۶۷] یکی از این شیوهها انطباق سالهای ذکر شده توسط لوقا و اعمال رسولان با حکومت تیبریوس است که تاریخی میان ۲۸ یا ۲۹ میلادی را به دست میدهد.[۲۶۸] روش دیگری آغاز آن را بین سالهای ۲۷ تا ۲۹ میداند، زیرا یوحنا ۲:۱۳ تا ۲:۲۰ میگوید که ۴۶ سال از ساخت معبد اورشلیم در زمان آغاز تبلیغ عیسی میگذشت و یوسف فلاوی هم متذکر شده که هیرود بزرگ در هجدهم سال سلطنتش دستور به بازسازی معبد دادهاست.[۲۶۶][۲۶۹] روشی دیگر، استفاده از سالهای مرگ یحیی و ازدواج هیرودیس آنتیپاس با هیرودیاس (بنا به نوشتههای یوسف فلاوی) و مرتبط کردن آن با متی ۱۴:۴ و مرقس ۶:۱۷ است.[۲۷۰][۲۷۱] بیشتر پژوهشگران سال ازدواج را بین ۲۸ تا ۳۵ میدانند و نتیجتاً زمان آغاز تبلیغ عیسی میشود ۲۸ تا ۲۹.[۲۶۷]
تلاشهایی انجام شده تا زمان تصلیب عیسی مشخص شود. نظر بیشتر محققان آن است که او در سال ۳۰ یا ۳۳ مصلوب شد.[۲۵۷][۲۷۲] انجیلها ذکر کردهاند که این اتفاق در زمان حکومت پونتیوس پیلاطس بر یهودیه (بین سالهای ۲۶ تا ۳۶) اتفاق افتادهاست.[۲۷۳][۲۷۴][۲۷۵] زمان مسیحی شدن پولس (بین ۳۳ تا ۳۶) بالاترین محدوده برای تاریخ مصلوب شدن است. زمان مسیحی شدن و تبلیغ پولس با بررسی رسالههای پولس و اعمال رسولان قابل ردیابی است.[۲۷۶][۲۷۷] همچنین ستارهشناسان تلاش کردهاند تاریخ دقیق مصلوب شدن را با بررسی حرکت ماه و محاسبه زمان تاریخی پسح، مراسمی انجام شده بر اساس گاهشماری شمسی–قمری عبری، تخمین بزنند. بر این اساس، عیسی در ۷ آوریل ۳۰ یا ۳ آوریل ۳۳ مصلوب شدهاست.[۲۷۸]
بسیاری از پژوهشگران مدرن توافق دارند که پدر عیسی، یوسف نجار، قبل از اینکه او تبلیغ خود را آغاز کند، مرد. انجیلها اصلاً به یوسف در زمان تبلیغ عیسی اشاره نمیکنند. مرگ یوسف میتواند دربارهٔ خطابشدن عیسی با لفظ «عیسی پسر مریم» در مرقس ۶:۳ شفافسازی کند، چرا که پسرها را معمولاً با نام پدرشان خطاب میکردند.[۲۷۹]
بنا به گفته تیسن و مرتس، برای رهبران کاریزماتیک چون عیسی، معمول است که با خانوادههایشان به مشکل بخورند.[۲۸۰] در انجیل مرقس، خانواده عیسی دچار این بیم میشوند که او دیوانه است. این قسمت را یک اتفاق تاریخی میدانند، زیرا بعید است که توسط مسیحیان اولیه ساخته شده باشد.[۲۸۱] پس از مرگ عیسی، بسیاری از اعضای خانوادهاش به جنبش مسیحی پیوستند.[۲۸۰] برادرش، یعقوب، به یکی از رهبران کلیسای اورشلیم تبدیل شد
به عقیده گیزا ورمس تکامل الهیاتی باعث شدهاست که باور «تولد عیسی از باکره» رواج یابد، نه اتفاقات تاریخی.[۲۸۳] اگرچه بسیاری از محققان باور دارند که انجیلهای همنوا از روی یکدیگر نوشته شدهاند، اما دیگران این موضوع را قابل اهمیت میدانند که باکره بودن مادر عیسی توسط دو انجیل همنوا (متی و لوقا) ذکر شدهاست.[۲۸۴][۲۸۵][۲۸۶][۲۸۷][۲۸۸][۲۸۹] بنا به گفته اد سندرز، روایتهای تولد عیسی از باکره در متی و لوقا واضحترین نمونه از جعل در روایات اناجیل در ربط با زندگی عیسی است. هر دو انجیل میگویند او مطابق پیشگوییهای یهودی در بیتلحم متولد شدهاست و هر دو میگویند که او در ناصره رشد یافتهاست. اما سندرز اشاره میکند دو انجیل آن را بهطور کاملاً متفاوتی روایت میکنند. ادعای لوقا مبنی بر یک سرشماری که پس از آن هرکسی به شهر اجدادیاش بازگشت، نمیتواند درست باشد. روایت متی محتملتر است، اما داستان به گونهای ساخته شده که عیسی را چون یک موسی جدید معرفی کند، و یوسف فلاوی هم، با وجود ذکر بیرحمی هیرود بزرگ، هیچ اشارهای نمیکند که او دستور به قتلعام نوزدان داد. نتیجتاً بیشتر اندیشمندان معاصر کشتار نوزدان پسر توسط هیرود که متی از آن سخن گفته را واقعی نمیدانند.[۲۹۰]
سندرز میگوید شجرهنامه عیسی بر اساس اطلاعات تاریخی تهیه نشده، بلکه میل نویسندگان برای نمایاندن عیسی به عنوان منجی یهودی را نشان میدهد.[۱۰۱] نیز تلاشهایی صورت گرفته تا دلیل اختلاف متی و لوقا در مورد شجرهنامه عیسی توضیح داده شود، مانند مارتین لوتر که معتقد بود لوقا شجرهنامه مریم را روایت کرده ولی متی شجره نامه یوسف را.[۲۹۱] علیرغم این تلاشها، مورخان دانشگاهی توافق نظر دارند که این شجرهنامهها را نمیتوان با هم آشتی داد. یک نظر رایج آن است که متی تبارنامهای سلطنتی و لوقا شجرهنامهای الهی برای عیسی ساختهاست.[۲۹۲] در هر حال، زمانی که تصور شود عیسی از یک زن باکره متولد شده، دیگر رسیدن نسل او به داوود از طریق
یوسف نجار منتفی است.[۲۹۳] به علاوه، لوقا به رابطه خونی بین عیسی و یحیی اشاره میکند؛ اما محققان معمولاً این را هم جعلی میدانند.[۲۹۴][۲۹۵]
هر چهار انجیل متعارف مصلوب شدن عیسی را روایت کردهاند. بعد از محاکمهها، عیسی را درحالیکه صلیب خود را حمل میکرد به گلگتا بردند؛ مسیری که طی کردند را به صورت سنتی راه اندوه مینامند. بنا به سه انجیل همنوا، رومیان شخصی به نام شمعون قیروانی را مجبور کردند در حمل صلیب عیسی را یاری کند.[۲۳۲][۲۳۳] در لوقا، عیسی به زنانی که به دنبالش میآمدند و گریه میکردند میگوید «برای من گریه نکنید، بلکه به خاطر خود و فرزندانتان اشک بریزید.»[۲۳۴] در گلگتا، به او شرابی مخلوط با مر مکی یا حنظل دادند تا درد را احساس نکند، اما بنا به متی و مرقس، این پیشنهاد را رد کرد.
بعد از آن، سربازان عیسی را بر صلیب کشیدند و لباسهایش را غارت کردند. در بالای سر عیسی بر روی صلیب نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود.» سربازها و رهگذران او را به خاطر آن نوشته مسخره میکردند. همزمان با عیسی، دو دزد را هم مصلوب کردند. در متی و مرقس، آن دزدها نیز به تمسخر عیسی دست زدند. در لوقا، یکی از آن دزدها عیسی را سرزنش میکند که اگر مسیح هستی، خودت و ما را نجات بده، اما دیگری از عیسی دفاع میکند.[۲۳۲][۲۳۵][۲۳۶] عیسی به دومی میگوید: «امروز با من در بهشت خواهی بود.» بنا به یوحنا، مادرش مریم و «شاگردی که دوست میداشت» هم خود را در زمان تصلیب خود را به آنجا رساندند. عیسی از شاگرد موردعلاقه خود میخواهد که از مادرش مراقبت کند.[۱۱۷]
سربازان رومی به جهت آنکه مرگ را تسریع کنند، پاهای آن دو دزد را شکستند اما با عیسی چنین نکردند، چون زمانی که به او رسیدند، دیدند مردهاست. در یوحنا، یکی از سربازان نیزهای به پهلوی عیسی فرومیکند که از آن خون و آب فواره میزند.[۲۳۷] در روایات همنوا زمانی که عیسی میمیرد، پرده معبد به دو نیم پاره میشود. در متی، زلزلهای باعث گشوده شدن قبرها میشود. در مرقس و متی، فرمانده سربازان رومی که از این اتفاقات وحشتزده شده بود، میگوید: «به راستی او پسر خدا بود.»[۲۳۲][۲۳۸]
در همان روز، یوسف الرامی با اجازه پیلاطس و کمک نیقودیموس، جنازه عیسی را از صلیب پایین میآورد، «به رسم تدفین یهودی با عطریات در کفن میپیچد» و در مقبره تازه کندهشدهای قرار داد. در متی، کاهنان اعظم یهودی به نزد پیلاطس میروند و از او میخواهند نگهبانانی تا روز سوم برای قبر بگمارد. پیلاطس پاسخ میدهد «چنانکه صلاح میدانید از آن قبر حفاظت کنید.» آنان نیز قبر را مهر و موم کرده و نگهبانی برای آن گذاشتند.[۲۳۲][۲۳۹]
مریم مجدلیه (در انجیل یوحنا به تنهایی، اما در اناجیل همنوا به همراه زنان دیگر) در صبح یکشنبه بر سر گور عیسی میرود و از خالی یافتن آن متعجب میشود. علیرغم تعلیمات عیسی، شاگردانش متوجه نشده بودند که قرار است او دوباره برخیزد.[۲۴۰]
عروج عیسی به بهشت در باب ۲۴ لوقا و باب ۱ اعمال رسولان توصیف و در نامه به تیموتاوس بدان اشاره شدهاست. بنا به اعمال رسولان، ۴۰ روز بعد از برخاستن، در برابر نگاه حواریون به سوی آسمان رفت و در ابری ناپدید شد. بنا به باب سومِ نامه اول پطرس، «عیسی به بهشت رفت و در دستان امن خداست
اعمال رسولان به چند مرتبه دیده شدن عیسی بعد از عروجش اشاره میکند. در باب هفتم، استفان به بهشت نگاه و «عیسی را در دست راست خدا» مشاهده میکند.[۲۴۴] در راه دمشق، پولس بعد از دیدن «نوری خیرهکننده از گرداگرد آسمان» و صحبت با عیسی، به مسیحیت میگرود. عیسی همچنین به خواب حنانیه دمشقی میرود و از او میخواهد پولس را که بعد از دیدن آن نور کور شده بود، دوباره بینا کند.[۲۴۵] مکاشفه یوحنا هم حاوی سخنانی از عیسی در ربط با پایان جهان است.[۲۴۶]
بعد از زندگی عیسی پیروانش، چنانکه در بابهای اول اعمال رسولان توصیف شدهاست، همگی از طریق تولد یا ایمان آوردن یهودی بودند که کتاب مقدس آنان را «تازهوارد» یا «غریبه»[۲۴۷] و مورخان «مسیحیان یهودی» میخوانند. پیام اولیه انجیلها به صورت شفاهی و احتمالاً به زبان آرامی[۲۴۸] و سپس یونانی منتقل میشد.[۲۴۹] بنا به اعمال رسولان و نامه به غلاطیان، اولین جوامع مسیحی در شهر اورشلیم واقع بودند و از جمله رهبرانشان پطرس، یعقوب برادر عیسی و یوحنا بودند.[۲۵۰][۲۵۱]
پولس بعد از ایمانآوردن، بر خود لقب «رسول جنتیلها (غیریهودیان)» مینهند و مسیحیت را میان آنان تبلیغ میکند. گفته شدهاست که تأثیر پولس بر تفکرات مسیحی از همه نویسندگان عهد جدید بیشتر بودهاست.[۲۵۲] تا آخر قرن اول میلادی، مسیحیت از دیدگاه مسیحیان و غیرمسیحیان به دینی مستقل از یهودیت که خود در قرون بعد از نابودی معبد دوم در حال تکامل و توسعه بود، بدل شده بود.[۲۵۳]
چندین نقلقول از عهد جدید و دیگر متون مسیحی قرون اولیه نشان میدهد که مسیحیان نخستین بهطور معمول کتاب مقدس عبری را از متون مقدس خود به حساب میآوردند و معمولاً ترجمههای یونانی و آرامی آن را میخواندند.[۲۵۴]
مسیحیان اولیه تعداد زیادی اثر دینی، از جمله آنهایی که در عهد جدید قانونی فهرستشان آمدهاست، به نگارش درآوردند. متون قانونی، که منابع اصلی استفاده شده توسط مورخان جهت شناخت شخصیت تاریخی عیسی و متون مقدس مسیحی هستند، احتمالاً بین سالهای ۵۰ تا ۱۲۰ م نوشته شدهاند.
در سال ششم میلادی، یهودیه، ادوم و سامریه که پیش از آن پادشاهیهای تابع امپراتوری روم بودند، با یکدیگر ادغام شدند و استان رومی یهودیه شکل گرفت. به جای یک پادشاه تابع، یک بخشدار رومی بر آن سرزمین حکومت میکرد. قیصریه دریایی مرکز حکومت آن بخشدار بود و به کاهن اعظم اسرائیل اجازه داده شده بود بر اورشلیم حکومت کند. بخشدار زمانی که احساسات دینی و ملی در جریان مراسمهای دینی باعث آشوب و شورش میشد، به اورشلیم میرفت. قلمروهای یهودی جلیل و یهودیه توسط سرزمینهای غیر یهودی احاطه شده بودند اما رومیها به یهودیان اجازه دادند که به صورت قانونی و فرهنگی مجزا باقی بمانند. جلیل سرزمین ثروتمندی بود و فقر به اندازهای نبود که بتواند نظم اجتماعی را با خطر مواجه کند.[۱۶۷]
این دوره هلنیستی دین یهودیت بود؛ در این دوره، سنتها و عناصر دینی یهود با فرهنگ یونانی ترکیب شد. تا زمان سقوط امپراتوری روم غربی و فتوحات مسلمانان در مدیترانه شرقی، مراکز اصلی یهودیت هلنیستی انطاکیه و اسکندریه، دو مرکز شهری یونانی در غرب آسیا و شمال آفریقا بودند که در قرن ۴ قبل از میلاد و پس از لشکرکشیهای اسکندر مقدونی تأسیس شدند. در دوره هیکل دوم، یهودیت هلنیستی در اورشلیم هم وجود داشت و که باعث ایجاد نزاعهایی میان دو گروه یهودیان سنتی و هلنیستی میشد. در این دوره، کتاب مقدس عبری از عبری توراتی و آرامی توراتی به یونانی یهودی کوینهای ترجمه شد؛ به دلیل اینکه سخنوران عبری کاهش پیدا کردند، ترگومها نیز به آرامی ترجمه شدند.[۲۵۶]
اساس دینی یهودیان بر تورات، پنج کتابی که میگفتند توسط خدا به موسی داده شده، استوار بود. سه گروه مهم مذهبی فریسیان، اسنیها و صدوقیان بودند. هرچند این سه گروه در مجموع نماینده بخش کوچکی از جمعیت بودند. یهودیان چشم به راه آن روزی بودند که خدایشان آنها را احتمالاً به وسیله جنگ علیه رومیان از حاکمان «کافر» خود نجات دهد.[۱۶۷]
عیسی یک یهودی اهل جلیل بود،[۹۹] در حدود سالهای آغازین قرن اول متولد شد و در ۳۰ یا ۳۳ پس از میلاد در یهودیه کشته شد.[۲۵۷] توافقی میان محققان وجود دارد که عیسی یکی از معاصران یحیی بود و توسط بخشدار رومی یهودیه، پونتیوس پیلاطس، که از ۲۶ تا ۳۶ میلادی این منصب را داشت، مصلوب شد.[۲۵۸]
اناجیل چند اشاره به سال تولد عیسی ارائه میکنند. بنا بر متی ۲:۱، تولد عیسی در زمان پادشاهی هیرود بزرگ که در سال ۴ میلادی درگذشت، اتفاق افتاد. به گفته لوقا ۱:۵، هیرود اندکی پیش از تولد عیسی مرد؛[۲۵۹][۲۶۰] هرچند همین انجیل زایش عیسی را همزمان با سرشماری مالیاتی کوئیرینیوس که ۱۰ سال بعد از مرگ هیرود اتفاق افتاد، میداند.[۲۶۱][۲۶۲] لوقا ۳:۲۳ متذکر میشود که عیسی در زمان آغاز تبلیغ ۳۰ ساله بود که بنا به گفته اعمال رسولان ۱۰:۳۷ و ۱۰:۳۸، پس از تبلیغ توسط یحیی انجام شد؛ دوران ابلاغ یحیی بنا به گفته لوقا ۳:۱ و ۳:۲، در پانزدهمین سال امپراتوری تیبریوس آغاز گردید که برابر میشود با ۲۸ یا ۲۹ میلادی.[۲۶۳][۲۶۴] با ترکیب گفتههای اناجیل و اطلاعات تاریخی، بیشتر پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که تولد عیسی باید بین سالهای ۶ تا ۴ قبل از میلاد اتفاق افتاده باشد،[۲۶۴][۲۶۵] هرچند گروهی دیگر بازه بزرگتری را محتمل میدانند.
شام آخر، آخرین وعده غذایی عیسی با ۱۲ حواری خود در اورشلیم قبل از مصلوب شدنش است. آن را در هر چهار انجیل متعارف روایت کردهاند؛ همچنین نامه اول به قرنتیان هم به شام آخر اشاراتی دارد.[۴۸][۱۹۶][۱۹۷] در این شام، عیسی پیشبینی میکند که یکی از حواریونش به او خیانت خواهد کرد. هر ۱۲ حواری میگویند که قصد خیانت به عیسی را ندارند، اما او تأکید میکند خائن یکی از افراد حاضر است.[۱۹۸] متی و یوحنا، یهودا را شخص مورد نظر عیسی میدانند
در اناجیل همنوا، عیسی نانی را برداشته و آن را چند تکه میکند؛ سپس آن را به حواریون خود میدهد و میگوید «این است بدن من که در راه شما فدا میشود. این را به یاد من بهجا آورید.» بعد از شام، جام شرابی را به آنها میدهد و ذکر میکند که «این پیاله، نشانهٔ پیمان جدید خداست که با خون من مهر میشود، خونی که جهت نجات دادن شما ریخته میشود.»[۴۸][۱۹۹] هفتآیین عشای ربانی مسیحیت برپایه اینها شکل گرفتهاست.[۲۰۰] اگرچه انجیل یوحنا اشارهای به بخش نان و شراب نمیکند، اما بیشتر محققان قبول دارند باب ششم این انجیل (از ۲۲ تا ۵۹) مفهومی ربانی دارد و دارای همخوانی با روایات همنوا و نوشتههای پولس دربارهٔ شام آخر است.[۲۰۱]
در هر چهار انجیل، عیسی پیشبینی میکند تا قبل از طلوع آفتاب و بانگ خروس، پطرس سه مرتبه او را انکار خواهد کرد.[۲۰۲][۲۰۳] در لوقا و یوحنا، این پیشگویی در زمان شام انجام میشود و در متی و مرقس بعد از آن؛ همچنین عیسی پیشگویی میکند که همه حواریونش او را تنها خواهند گذاشت.[۲۰۴] انجیل یوحنا تنها انجیلی است که میگوید عیسی پاهای حواریونش را بعد از شام شست.[۲۰۵] همان انجیل یک موعظه طولانی از عیسی را روایت کردهاست که در آن عیسی پیروانش (به غیر از یهودا) را برای رفتن خود آماده کند. بابهای ۱۴ تا ۱۷ انجیل یوحنا به سخنرانی وداع معروف است و اهمیت به خصوصی در مسیحشناسی دارند.[۲۰۶][۲۰۷]
مطابق روایات همنوا، عیسی و پیروانش به باغ جتسیمانی میروند، جایی که عیسی دعا میکند «ای پدر! این جام رنج و زحمت را از مقابل من بردار» و چنان از کشمکش روحی عذاب میکشد که «عرقش نظیر قطرههای درشت خون بر زمین میافتد.» بعد، یهودا به همراه گروهی مسلح که توسط کاهنان اعظم، کاتبان و ریشسفیدان فرستاده شدهاند، سرمیرسد. یهودا عیسی را میبوسد تا افراد او را بشناسند و آنان نیز عیسی را دستگیر میکنند. در تلاش برای جلوگیری از دستگیری، یکی از شاگردان عیسی که نامش ذکر نشده، با شمشیر گوش یکی از حاضران را میبرد. پس از دستگیری عیسی، شاگردانش به اختفا میروند و زمانی که از پطرس دربارهٔ عیسی سؤال میشد، سه مرتبه انکار میکند که او را میشناسد. بعد از انکار سوم، پطرس بانگ خروس را میشنود و پیشگویی عیسی را به خاطر میآورد؛ سپس «زارزار اشک میریزد.»[۲۰۸][۲۰۹][۲۰۲]
در یوحنا، عیسی برای خلاصی از مصلوبشدن دعا نمیکند، بلکه این انجیل او را بهگونهای مینمایاند که ضعفهای انسانی بر او تأثیری ندارند.[۲۱۰] افرادی که به دنبال دستگیری عیسی آمدهاند، سربازان رومی و نگهبانان معبد هستند.[۲۱۱] در یوحنا، یهودا عیسی را نمیبوسد بلکه عیسی شخصاً هویت خود را فاش میکند و زمانی که چنین میشود، سربازان و افسران بر روی زمین میافتند. در این انجیل، آن حواری که با شمشیر خود گوش یکی از آنها را میبرد، پطرس است و عیسی پس از آن از وی میخواهد دست نگه دارد.[۲۱۲]
بعد از دستگیری، عیسی را به سنهدرین، یک محکمه یهودی، میبرند.[۲۱۳] روایات اناجیل دربارهٔ جزئیات محاکمه او با هم متفاوت هستند.[۲۱۴] در متی، مرقس و لوقا عیسی را به خانه کاهن اعظم، قیافا، میبرند و عیسی آنجا مورد تمسخر و ضرب و شتم قرار میگیرد. صبح بعد، کاهنان اعظم و علمای دین یهود محکمهای تشکیل داده و عیسی را احضار میکنند.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] مطابق یوحنا، اول عیسی را به منزل پدر قیافا و بعد نزد کاهن اعظم میبرند
در محاکمهها، عیسی به ندرت صحبت میکند، از خود دفاعی نکرده و جوابهای پراکنده و غیرمستقیمی به سوالات کاهنان میدهد که باعث میشود یکی از افسران به او سیلی بزند. در متی، عدم جواب دادن توسط عیسی باعث میشود قیافا از او سؤال کند «جوابی نداری؟»[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] در مرقس، کاهن اعظم سپس از عیسی میپرسد: «آیا تو مسیح، فرزند خدای متبارک هستی؟» عیسی پاسخ میدهد: «هستم» و بعد پیشگویی میکند که تو آمدن پسر انسان، در دست راست خدای قادر و بر ابرهای آسمان را خواهی دید.[۲] این باعث میشود قیافا گریبان خود را چاک دهد و عیسی را به کفر متهم کند. در متی و لوقا، جواب عیسی مبهمتر است:[۲][۲۱۸] در متی پاسخ میدهد «تو خود چنین گویی» (۲۶:۶۴) و در لوقا «تو میگویی که من هستم.» (۲۲:۷۰)[۲۱۹][۲۲۰]
علمای یهود عیسی را به درگاه پونتیوس پیلاطس، فرماندار رومی، میبرند تا عیسی را برای اتهاماتی نظیر کفر، تحریک مردم به عدم پرداخت مالیات به روم، جادوگری و ادعایش مبنی بر «پادشاه یهود»، پسر انسان و ناجی جهان بودن، محاکمه کند.[۲۱۷] کلمه «پادشاه» در مکالمه میان پیلاطس و عیسی نقشی مرکزی دارد. در یوحنا، عیسی متذکر میشود که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست، اما بهطور صریح هم انکار نمیکند که پادشاه یهود است.[۲۲۱][۲۲۲] در لوقا، پونتیوس پیلاطس پس از فهمیدن دربارهٔ جلیلهای بودن عیسی،[۲۲۳][۲۲۴] دستور میدهد او را نزد هیرودیس آنتیپاس ببرند زیرا هیرود حاکم جلیل بود.[۲۲۵] نزد هیرود، عیسی هیچ پاسخی به سوالات او نمیدهد. نتیجتاً، هیرود و سربازانش عیسی را مسخره کرده و لباسی شاهانه به او میپوشانند تا چون یک پادشاه به نظر برسد، سپس او را دوباره نزد پیلاطس میفرستند.[۲۲۶] پیلاطس بزرگان یهود را فرامیخواند و به آنها اعلام میکند «من این مرد را مجرم نیافتم.»[۲۲۵]
مطابق یکی از سنتهای عید پسح در آن دوره، پیلاطس قرار بود با خواست مردم یکی از زندانیان را آزاد کند. او از جمعیت میخواهد که یکی از بین عیسی و قاتلی به نام باراباس را انتخاب کنند.[۲۲۷] مردم تحت تأثیر ریشسفیدان، درخواست میکنند که باراباس آزاد و عیسی مصلوب شود.[۲۲۸] پیلاطس تقصیرنامهای به زبانهای عبری، لاتین و یونانی مینویسد که بر روی آن نوشته شده بود: «عیسی ناصری، پادشاه یهود» و قرار بود بر صلیب عیسی نصب شود.[۲۲۹] آنگاه عیسی را به سربازان میدهد تا او را مصلوب کنند. آنها تاجی از خار بر سر او میگذارند و به تمسخر «پادشاه یهود» میخوانندش و قبل از اینکه عیسی را برای مصلوب شدن به گلگتا ببرند، او را میزنند.[۲۱۵][۲۱۷][۲۳۰][۲۳۱]
در روایات اناجیل، عیسی بخش بزرگی از تبلیغ خود را صرف انجام معجزات، به خصوص شفا دادن، میکند.[۱۶۳] آن معجزات در دو دسته اصلی قرار میگیرند: معجزات درمانی و معجزات طبیعت.[۱۶۴] معجزات درمانی شامل درمان مشکلات جسمانی، جنگیری[۱۹][۱۶۵] و زندهکردن مردگان میشود.[۱۶۶] از جمله معجزات طبیعت تبدیل آب به شراب، راه رفتن روی آب و آرام کردن طوفان هستند که کنترل عیسی بر طبیعت را نشان میدهند. عیسی ذکر میکند که معجزاتش دارای منشأ الهی هستند. مخالفان عیسی او را متهم کردند با کمک بعلالذباب، از امیران شیاطین، جنگیری میکند اما عیسی جواب داد که با روح خدا یا انگشت خدا چنان میکند. او استدلال کرد شیطان به شیاطین خود اجازه نخواهد داد به فرزندان خدا یاری برسانند زیرا باعث میشود در خاندانش جدایی افتد و ملکوتش به نابودی کشیده شود؛ به علاوه، او از مخالفانش پرسید اگر جنگیری من با یاری بعلالذباب انجام میشود، «شاگردان شما به یاریِ چه کسی جنها را بیرون میکنند؟»[۱۶۷][۱۶۸] در باب ۱۲ متی، عیسی ذکر میکند «هر نوع گناه و کفری که انسان مرتکب شود، مورد آمرزش واقع خواهد شد، امّا کفر به روح آمرزیده نخواهد شد. هر شخصی چیزی بر ضد پسر انسان بگوید، آمرزیده خواهد شد، امّا هر کسی که بر ضد روحالقدس سخنی بگوید، نه در این عصر و نه در عصر آینده، آمرزیده نخواهد شد.»[۱۶۹]
در انجیل یوحنا، معجزات عیسی «آیت» توصیف شدهاند که عیسی آنها را به نمایش گذاشت تا مأموریت و الوهیت خود را ثابت کند؛[۱۷۰][۱۷۱] اما در اناجیل همنوا، زمانی که علمای دین و فریسیان از او «آیتی» خواستند تا ادعای خود را به اثبات برساند، درخواستشان را رد کرد[۱۷۰] و جواب داد: «نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند! امّا آیتی به آنها داده نخواهد شد، به غیر از آیت یونس نبی. چون نظیر که یونس سه روز و سه شب در شکم ماهیِ بزرگی بود، پسر انسان نیز سه روز و سه شب در دل زمین خواهد بود.» در اناجیل همنوا مردم معمولاً با وحشت به معجزات عیسی واکنش نشان میدهند و از او میخواهند بیمارانشان را شفا دهد، اما در انجیل یوحنا واکنش جمعیت همراه با اعتماد و ایمان است.[۱۷۲] یکی از مشخصههای تمام معجزات عیسی این است که او آنها را آزادانه انجام میدهد و هرگز در ازای آنها پولی درخواست نمیکند یا پولی که به او پیشنهاد میدهند را نمیپذیرد.[۱۷۳] توصیف معجزات عیسی در انجیلها در اغلب موارد با توضیح تعالیم عیسی همراه است و معجزات خود شامل عناصری از آن تعالیم هستند.[۱۷۴][۱۷۵] بسیاری از معجزهها اهمیت ایمان را میآموزند؛ مثلاً در شفای ده جذامی یا زنده کردن دختر یایروس، عیسی به آنها میگوید این معجزات به دلیل ایمانشان بودهاست.[۱۷۶][۱۷۷]
در میانههای هر سه انجیل همنوا دو اتفاق مهم روایت میشود: اعترافات پطرس و تجلی عیسی.[۱۴۳][۱۷۸][۱۲۸][۱۲۹] این درحالی است که انجیل یوحنا به این اتفاقات اشاره نکردهاست.[۱۷۹] پطرس در اعترافات خود خطاب به عیسی میگوید: «تو مسیح هستی، پسر خدای زنده!»[۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲] عیسی به پطرس تبریک میگوید که «پدر من که در آسمان است، این حقیقت را بر تو آشکار کرد.»[۱۸۳][۱۸۴] پس از اعترافات پطرس، عیسی به شاگردانش از مرگ قریبالوقوع خود و برخاستنش از مرگ میگوید.[۱۸۵][۱۸۶][۱۸۷]
در تجلی عیسی، او پطرس را به همراه دو حواری دیگر با خود به بالای کوهی میبرد[۱۲۸][۱۲۹][۱۴۳] و آنجا در حضور آنها، ظاهر عیسی دگرگون میشود: «چهرهاش نظیر خورشید درخشان بود و لباسش مانند نور، سفید شده بود. در این زمان، موسی و ایلیا در برابر چشمانشان ظاهر شدند و با عیسی مکالمه کردند.»[۱۸۸] سپس ابری درخشان ظاهر میشود و ندایی از آن میآید: «این است پسر من، محبوبم، که از او خشنود هستم؛ به او گوش فرا دهید.»[۱۸۹]
روایت هفته آخر زندگی عیسی (که هفته مقدس نامیده میشود) یک سوم مطالب اناجیل متعارف را به خود اختصاص دادهاست. این بخش با «بازگشت پیروزمندانه به اورشلیم» آغاز میشود و انتهای آن مصلوبشدن عیسی است.[۱۲۲][۱۴۶]
مطابق اناجیل همنوا تبلیغ عمومی عیسی در دو منطقه متفاوت اتفاق میافتد. او ابتدا در جلیل به تبلیغ میپردازد و به نتیجه میرسد. سپس به اورشلیم سفر میکند و پس از تبلیغ در آنجا، او را رد میکنند و سپس میکشند.[۱۳۴] عیسی پیام و آموزههای خود را به صورت کلامی ابلاغ میکند[۱۳۵] و معمولاً «ربی» خطاب میشود.[۱۳۴] او کسانی که متوجه مسیح بودنش میشوند را از صحبت دربارهٔ این موضوع منع میکند.[۱۳۶] در یوحنا، بیشتر تبلیغ در داخل و اطراف اورشلیم اتفاق میافتد. هویت الهی او به صورت عمومی اعلام و به سرعت شناخته میشود.[۹۳]
محققان تبلیغ عیسی را به چند مرحله تقسیم میکنند. تبلیغ در جلیل زمانی آغاز میشود که او از پس از وسوسه شدن توسط شیطان از بیابان یهودیه بازمیگردد. او در اطراف جلیل شروع به ابلاغ پیام خود میکند و مطابق متی، نخستین شاگردانش که بعداً هسته اصلی کلیسای اولیه را تشکیل میدهند، با او آشنا شده و همراهش سفر میکنند.[۱۳۷][۱۳۸] این دوره شامل موعظه سر کوه،[۱۳۹][۱۴۰] رام کردن طوفان، تغذیه انبوه خلق، راه رفتن بر روی آب و چند معجزه و مثل دیگر میشود.[۱۴۱] تبلیغ در جلیل با اعترافات پطرس و تجلی عیسی پایان مییابد.[۱۴۲][۱۴۳]
با سفر عیسی به سمت اورشلیم در جریان تبلیغ پیریهای، او به منطقهای بازمیگردد که در آن تعمید داده شدهاست.[۱۴۴][۱۴۵] تبلیغ آخر هم که در اورشلیم اتفاق میافتد، با ورود پیروزمندانه او به شهر در یکشنبه نخل شروع میشود.[۱۴۶] در اناجیل همنوا، در آن هفته عیسی صرافان را از معبد دوم اورشلیم بیرون میراند و یهودا معاملهای خیانتآمیز علیه عیسی انجام میدهد. این بخش با شام آخر و سخنرانی وداع به اوج میرسد.[۱۲۲][۱۴۷][۱۴۸]
در آغاز تبلیغ خود، عیسی دوازده حواری خود را انتخاب میکند. در متی و مرقس، عیسی به صورت مختصری از آنها تقاضا میکند که به او بپیوندند. چهار حواری اول او، که ماهیگیر بودند، بدون لحظهای درنگ تور و قایقهای خود را رها میکنند تا درخواست او را بپذیرند. در یوحنا، دو حواری اول عیسی از شاگردان یحیی بودند. یحیی عیسی را میبیند و او را بره خدا خطاب میکند. آن دو این را میشنوند و نتیجتاً به عیسی میپیوندند.[۱۴۹][۱۵۰] علاوه بر ۱۲ حواری، سطر نخستین موعظه در دشت نشان از آن دارد که عیسی مریدان بسیار بیشتری داشتهاست. همچنین در باب ۱۰ از لوقا، عیسی هفتاد یا هفتاد و دو تن از پیروانش را در گروههای دو تایی به شهرها میفرستد تا آنها را برای بازدید در آینده آماده کند. آنها وظیفه داشتند اگر جایی از آنها به گرمی پذیرایی شد، آن مهماننوازی را رد نکنند، بیماران را شفا دهند و به آنها خبر دهند که «ملکوت الهی نزدیک است.»[۱۵۱]
در مرقس، مریدان «کند ذهن» مجسم شدهاند. آنها توانایی درک معجزات عیسی یا مثلهای او را ندارد. متوجه نمیشوند که «برخاستن مردگان از مرگ» به واقع چه معنایی دارد و زمانی که عیسی بازداشت میشود، او را رها میکنند.[۱۳۶]
عیسی مردم را دعوت میکند از گناهان خود توبه کرده و خود را کاملاً وقف خدا کنند.[۲] او شاگردان خود را به پیروی از قانون یهود دعوت میکند، اما عدهای بر آن بودند که شخص عیسی از برخی از آن قوانین تخطی کردهاست.[۲] زمانی که از او میپرسند «بزرگترین حکم در شریعت» چیست، جواب میدهد «به خدای خود با تمام دل و با تمام جان و با تمام فکر خود محبت کن. اولین و بزرگترین حکم این است. دومین حکم هم نظیر حکم اول است: همسایه خود را مانند خویشتن محبت کن.» دیگر تعلیمات اخلاقی عیسی شامل «دوست داشتن دشمنان»، «دوری از شهوت و نفرت»، «زمانی که کسی به تو سیلی زد، از او بخواه که به سمت دیگر هم سیلی بزند» و «بخشیدن کسانی که گناهی در حق تو مرتکب شدهاند» میشود.[۱۵۳]
انجیل یوحنا آموزههای عیسی را نه تعلیمات شخص او، که مکاشفه الهی مینمایاند. یحیی، به عنوان مثال، در یوحنا باب ۳ میگوید «شخصی از سوی خدا فرستاده شدهاست، کلام خدا را ابراز میکند، چون خدا روح خویش را بدون حد و حصر به او عطا میکند.» در باب هفتم همان انجیل، عیسی میگوید «تعالیم من به من متعلق ندارند، بلکه متعلق به او که مرا فرستاده، هستند.» او حرف مشابهی را در باب چهاردهم ابراز میکند: «آیا قبول نمیکنی که من در پدر هستم و پدر در من است؟ حرفهایی که به شما میگویم از خودم نیست، تمامی اینها کار آن پدری است که در من ساکن است
حدوداً ۳۰ مَثَل یک سوم آموزههای ثبت شده عیسی را شکل میدهند.[۱۵۴][۱۵۶] مثلها را در خلال موعظهها و دیگر اتفاقات روایت کردهاند.[۱۵۷] در آنها نمادپردازی به کار رفتهاست و معمولاً جهان مادی را به جهان معنوی ربط میدهند.[۱۵۸][۱۵۹] مضامین رایج در آن داستانها شامل مهربانی و سخاوت خدا و خطرات گناهان است.[۱۶۰] برخی از مثلهای عیسی مانند پسر ولخرج (در انجیل لوقا باب ۱۵) ساده هستند و برخی دیگر چون روییدن دانه (مرقس باب ۴) پیچیده و عمیقند.[۱۶۱] زمانی که پیروان عیسی از وی پرسیدند چرا در قالب مثلها با مردم سخن میگوید، جواب داد «توانایی درک اسرار ملکوت آسمان به شما عطا شده، امّا به آنها داده نشدهاست چون به شخصی که دارد بیشتر داده خواهد شد تا به اندازهٔ کافی و به وفور داشته باشد، و از آن شخصی که ندارد، حتّی آنچه که دارد هم ستانده میشود. نتیجتاً، من برای آنان در قالب مثلها صحبت میکنم، چون آنان نظاره میکنند ولی نمیبینند و گوش میدهند ولی نمیشنوند و نمیفهمند