جمعیت پیروان دین مسیحیت سال ٢٠٢١ با جمعیت تقریبی ٢/۶ میلیارد نفر، بیشترین پیرو را در سرتاسر جهان دارد
شالوده مسیحی به قرن یکم میلادی برمیگردد[۵] که توسط عیسی ناصری (مسیح) پایهگذاری شد.
چهار انجیل در واقع چهار روایت از زندگی عیسی مسیح است. این چهار کتاب که توسط چهار تن از حواریون مسیح نگاشته شده، دارای قسمتهای مشترک بسیاری هستند اما تفاوتهایی نیز دارند. مسیحیان این چهار کتاب را «مانند چهار تصویر از مسیح ولی از زوایای مختلف» توصیف میکنند.
مسیحیت بهطور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک (Catholic) ارتودوکس (Orthodox) و پروتستان (Protestant) که اعتقاد بر تثلیث دارند
تَثلیث یا سهگانهباوری (به انگلیسی: Trinity) یکی از اعتقادات بنیادینِ بخش اعظمی از مسیحیت است که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر (که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روحالقدس میباشند. این سه، ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند.
یوحنای حواری در دیباچهٔ انجیل خود الوهیت مسیح، همذات بودن وی با پدر، تمایز با پدر و تجسم وی را اینگونه شرح میدهد:
آر. سی اسپرول(R. C. Sproul)، الهی دان مسیحی، در مورد یوحنا ۱:۱ با اشاره به [کلمه] (Logos) (یونانی: λογος) چنین مینویسد: «در این آیهٔ چشمگیر، Logos هم از خدا متمایز شده [کلمه نزد خدا بود] و هم با او یکی انگاشته شدهاست [کلمه خدا بود]. این جمعِ اضداد تأثیر بسیاری بر شکلگیری آموزهٔ تثلیث داشت زیرا به موجب آن، Logos به عنوان دومین شخصِ تثلیث ظاهر میشود. کلمه به لحاظ شخص از پدر متمایز است، اما با او همذات میباشد.»
دکتر دانِیل بی. والاس استاد زبان یونانی، در مورد اهمیت ساختار فراز اینچنین توضیح میدهد: «ساختاری که انجیل نگار انتخاب کرده، موجزترین شکل ممکن بود برای بیان این اندیشه که «کلمه» خدا بود، اما متمایز از پدر.» بدین ترتیب تشخص کلام (اقنوم پسر-عیسی مسیح) متمایز از تشخص پدر اما همذات با وی میباشد. ویلیام بیدِروُلف (W. Biederwolf) مینویسد:
«کسی که بتواند عهد جدید را بخواند اما پی نبرد که عیسی ادعا میکند که شخصی برتر از یک انسان است، مانند کسی است که به هنگام ظهر به آسمان صاف نگاه کند و خورشید را نبیند.»
چهار انجیل که بهوسیله چهار حواری (رسول) مسیح نگاشته شده یعنی اناجیل «متی»، «مرقس»، «لوقا» و «یوحنا»
این دوره ۷۰ سال نخستین سده میلادی را در بر میگیرد که خدمت عیسی از سال ۳۰ میلادی در آن گنجانده شدهاست. پس از به صلیب کشیده شدن عیسی در سال ۳۳ میلادی بدست پنطیوس پیلاطس[۸] حواریون وی از جملهٔ پطرس، متی و یوحنا به مژده و گسترش این دین پرداختند. از جمله آثاری که در این زمانه بهنگارش درآمدهاند انجیلهای متی، مرقس، لوقا و یوحنا و رسالههای حواریون هستند که در روزگار دفاعیات مسیحی (۱۵۰–۴۰۰ میلادی) به صورت یک گروه و با فرنام عهد جدید گردآوری شدند. این گِردایه با نام انجیل نیز شناخته میشود.
اولین گردهمایی رهبران کلیسای مسیحیت برای تبیین عقاید مسیحیت و سازماندهی جامعهٔ مسیحیت در نیقیه تشکیل شد. اعتقاد نامهٔ حواریون با اعتقاد نامهٔ نیقیه (مجموعهای از باورهای پایهای اعتقادی مسیحیان) نوشته میشود. بعد از تعریف و پذیرش این اعتقادنامه، فرقهها و افرادی که الوهیت مسیح را نمیپذیرفتند (مانند آریوس) به عنوان بدعت شناخته شدند.
به سبب پشتیبانی امپراتور کنستانتین کبیر، مسیحیت خیلی سریع به قویترین مذهب در امپراتوری روم تبدیل شد.
تیرداد، یکی از پادشاهان ارمنستان، در سال ۳۰۱ میلادی دین مسیحیت را در سرزمین ارمنستان رسمی و آزاد اعلام میکند و این در حدود ۱۲ سال زودتر از رسمیشدن دین مسیحیت در امپراتوری روم است
مسیحیان به خاطر آتشسوزی شهر رم مورد اتهام قرار گرفتند. امپراتور نرون طی تلاشی برای بدست آوردن مجدد محبوبیت خود، آنان را مورد شکنجه و آزار قرار میدهد. پطرس قدیس (سنت پیتر) در این زمان کشته میشود.
شمعون ملقب به پطرس (از حواریون مسیح) که برای قرنهای متمادی به عنوان اولین پاپ، مقام او را جشن میگیرند، نخستین جامعهٔ مسیحی را در رم بنیانگذاری میکند.
پولس اهل تارسوس (از شهرهای یونان قدیم)، با دیدن صحنهای در جادهٔ دمشق، به دین مسیحیت میگرود و مأموریت خود را برای تبلیغ و مسیحی کردن غیر یهودیان، آغاز میکند.
در این سال عیسی از سوی مقامات رومی که آموزههای او را تهدیدی علیه خود میپنداشتند، مورد محاکمه قرار گرفت و به اعتقاد مسیحیان مصلوب شد.
بنیانگذار دین-عیسی مسیح-عیسی ناصری
مسیحیان بر این اعتقاد هستند که عیسی مسیح است و باور دارند که عیسی سه روز پس از مصلوب شدن رستاخیز کرده و تا ۴۰ شبانه حضور و دیدار با شاگردان سوی آسمان عروج کرد.[۲] این تعالیم تأکید بر آن دارد که عیسی بره خداوند است و با متحمل شدن درد بر روی صلیب در جلجتا به فرمان پدرش گناهان ایمان داران را شستهاست
اکثر مسیحیان بر این باوردند که عیسی هم از نطر الهی پسر خداوند است و هم از نطر جسمی. مشکلات زیادی در مورد ماهیت عیسی وجود دارد، مسیحیان اعتقاد به تثلیث دارند که متشکل از پدر، پسر و روحالقدس است.
عروج عیسی اشاره به صعود و بالاروی عیسی به آسمانها دارد.[۱] بر طبق روایت عهد جدید عروج چهل روز بعد از رستاخیز اتفاق افتاد.[۲]
رستاخیز عیسی مسیح یک ایمانِ مسیحی است که در آن عیسی مسیح بهطورِ معجزه آسایی در روزِ یکشنبه و پس از اینکه در روزِ جمعه به صلیب کشیده شده و اعدام شد به زندگی بازگشت. این اصل، اصلِ ایمان مسیحی و الهیاتِ مسیحی و بخشی از مرامنامه نیسن است: بر اساس کتاب، در روزِ سوم وی دوباره برخاست.[۱][۲] به زنده شدن عیسی مسیح بعد از مرگ، رستاخیز اول میگویند. البته برخی میگویند که از جمعه تا یک شنبه دو روز و اندی (و نه سه روز) است. ولی باید در نظر داشت که در آن زمان دو تا روز «شنبه» داشتهایم: «شنبه» و «شنبه متصل». مسیح پس از رستاخیز، ۴۰ روز میان شاگردان ماند.
در الهیات مسیحی، مرگ و زنده شدن عیسی مسیح از مهمترین وقایع، پایه و اساس ایمان مسیحی است و با عید پاک گرامی داشته میشود. برای مسیحیان، رستاخیز جسمی وی تضمینی برای زنده شدن دوباره همه مردگان مسیحی در هنگام بازگشت دوم مسیح است.[۳]
علاوه بر اختلافات مذکور، مسیح به شاگردانش در مورد صلیب و مرگ و رستاخیزش خبر داده یعنی خبر داده که پس از سه روز و سه شب از میان مردگان قیام میکند ولی حقیقت این است که مسیح فقط دو شب و یک روز در قبر مانده؛ زیرا دفن او در غروب جمعه و رستاخیز او در طلوع فجر یکشنبه صورت گرفته است.
علاوه بر همه این اختلافات، یوحنا تصریح میکند که شاگردان مسیح در مورد قیام مسیح از میان مردگان بیخبر بودند، یعنی مسیح آنها را آگاه نکرده بود. از این رو بر اساس گزارش لوقا شاگردان گفته زنان مبنی بر قیام مسیح را تکذیب کردند. یوحنا نیز در مورد پطرس و یوحنا میگوید: آندو هنوز کتاب را نفهمیده بودند که او باید از میان مردگان برخیزد.
عدهای دیگر باور دارند که گرچه مسیح روزی خواهد آمد ولی ما اکنون هم تحت حکومت عیسی هستیم و حکومت عیسی مسیح از همان روز رستاخیز اول او شروع شدهاست و جهان به تدریج به سوی صلح و نیکوکاری میرود و مسیح از آسمان و با تلقین روشهای درست به افراد مؤمن و کشیشان کلیسا، در حال پیش بردن جهان به سوی پاکیست. در نتیجهٔ این طرز تلقی، ایشان اعتقاد دارند که کشورها باید توسط حکومتهای مذهبی و کلیسایی اداره شوند و کلیسا باید در امور مردم دخالت کند تا حکومت مسیح بتواند رشد کند و خواستههای او اجرا شود
ظهور دوم یا پاروسیا[۱] در مسیحیت به پیشبینی ظهور دوباره عیسی برای بازگرداندن و گسترش صلح و درستی بر روی زمین[۲] است. این باور یا اعتقاد بر پایه مبحث نبوت در انجیلهای شرعی است و بخشیاز فرجامشناسی یا معادشناسی مسیحی است. پدیده ظهور در پیشبینیهای دارای اعتقاد به منجی مربوط به کتاب مقدس عنوان شدهاست هرچند نظر در مورد شیوه و ماهیت فرا آمدن دوم عیسی در میان فرقههای مسیحی و در میان مسیحیان فردگرا متفاوت است اما در بین فرقههایی همچون کلیسای مسیح قدیسان آخرالزمان و بنا بر نوشته انجیل یوحنا جزو باورهای اصلی بشمار میرود
انگلیسی (second coming) در عهد جدید، کلمه یونانی ἐπιφάνεια (epiphaneia)، ظاهر شدن) پنج بار برای اشاره به بازگشت مسیح به کار رفته است.[۵]درعهد جدید یونانی بیست و چهار بار از واژه یونانی(parousia (παρουσία، به معنای «رسیدن»، «آمدن»، یا «حضور») استفاده شده که هفده مورد آن در مورد مسیح است. با این حال، parousia اشاره به یک دوره زمانی میکند تا یک زمان مشخص. در متی 24:37 از parousia برای توصیف مدت زمانی که نوح زندگی می کرد استفاده می شود. واژه یونانی eleusis به معنای "آمدن" با parousia قابل تعویض نیست. بنابراین این پاروسیا یا «حضور» منحصر به فرد و متمایز از هر چیزی است که قبلاً رخ داده است. [۶]این کلمه همچنین شش بار برای اشاره به افراد به کار می رود استفاناس، فورتوناتوس و آخائیکوس،[کتاب مقدس ۱] تیتوس [کتاب مقدس ۲] و پولس رسول [کتاب مقدس ۳][کتاب مقدس ۴] [کتاب مقدس ۵] و یک بار به "آمدن مرد خطاکر" [کتاب مقدس ۶]اشاره می کند. گوستاو آدولف دیسمن (1908) [۷] نشان داد که کلمه یونانی parousia در اوایل قرن 3 قبل از میلاد برای توصیف دیدار یک پادشاه یا مقام بلندپایه از یک شهر - دیداری که به منظور نشان دادن شکوه و عظمت بازدید کننده به مردم ترتیب داده شده بود، به کار می رفت. در اسلام، برای آمدن دوم مردگان از اصطلاح رجعت (به عربی: الرجعة ) استفاده میشود. این اصطلاح بیشتر مورد استفاده مسلمانان شیعه است. ولی در مورد عیسی چون به عقیده مسلمانان او نمرده است از واژه های دیگر چون ظاهر شدن استفاده میشود
یشتر نسخههای انگلیسی اعتقادنامه نیقیه شامل عبارات زیر است:
او به آسمان عروج کرد و در دست راست پدر نشسته است. او دوباره در جلال خود خواهد آمد تا زندگان و مردگان را داوری کند و پادشاهی او پایانی نخواهد داشت. ... ما منتظر رجعت مردگان، و زندگانی جهان آینده هستیم.
یک نظرسنجی در سال 2010 نشان داد که حدود 40٪ از آمریکایی ها معتقدند که عیسی احتمالاً تا سال 2050 بازخواهد گشت. این میزان در مسیحیان انجیلی سفیدپوست 58٪ ، کاتولیک ها 32٪ و پروتستان های سفیدپوست تا 27٪ متفاوت است.[Web ۱] اعتقاد به آمدن دوباره در اواخر قرن نوزدهم در ایالات متحده توسط دوایت ال. مودی مبشر رایج شد و تفسیر ظهور پیش از هزاره به یکی از اجزای اصلی بنیادگرایی مسیحی در دهه 1920 تبدیل شد.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن میگوید.
راجع به تاریخ رجعت او مسیحیان با هم اختلاف داشتند. وقتی نرون مرد و تیتوس هیکل را ویران ساخت و باز موقعی که هادریانوس اورشلیم را خراب کرد بسیاری از مسیحیان از این مصیبت ها همچون علائم رجعت مسیح استقبال کردند. هنگامی که در پایان قرن دوم آشفتگی امپراتوری را تهدید میکرد،ترتولیانوس و دیگران پایان جهان را قریب الوقوع پنداشتند.یک اسقف سوری اغنام الله خود را به بیابان برد تا در نیمه راه به مسیح بربخورند.سپس مسیحیان در صددبرآمدند که با تفسیر تازه ای از تاریخ رجعت او یاس مردم را تسکین دهند.در نامه ای به برناباس آمده است مسیح هزار سال دیگر خواهد آمد.و اشخاصی میگفتند، مسیح وقتی خواهد آمد که نسل یا نژاد یهودیان بکلی از میان رفته باشد، یا هنگامی که بشارت برای همه مشرکان موعظه شده باشد: یا، به طوری که در انجیل یوحنا مسطور است، مسیح روح القدس یا فارقلیط را بجای خویش خواهد فرستاد[۸]... در حدود سال 156مونتانوس دنیاپرستی روزافزون مسیحیان و خودکامگی اسقفها را در کلیسا تقبیح کرد...خود مونتانوس با حالت خلسه چنان شیوا غیبگویی میکرد که شاگردان او به عنوان فارقلیط موعود مسیح درود فرستادند. وی مژده میداد که ملکوت آسمان نزدیک است و اورشلیم جدید مذکور در کتاب مکاشفه بزودی از آسمان در دشتی نزدیک فرود میآید
آنچه که ظهور دوم را با وقایع قرن اول مرتبط می کند، مانند ویرانی اورشلیم و معبد یهودیان در سال 70 پس از میلاد، به عنوان Preterism شناخته می شود. برخی از پیشتریست ها این "آمدن پسر انسان در جلال" را در درجه اول در مرگ عیسی بر روی صلیب انجام شده می دانند. آنها بر این باورند که نشانه های آخرالزمانی در گذشته تحقق یافته است از جمله "خورشید تاریک خواهد شد" . "قوا... متزلزل خواهند شد" [کتاب مقدس ۷] و «آنگاه خواهند دید» [کتاب مقدس ۸]. با این حال، برخی از منتقدان خاطرنشان میکنند که بسیاری نیز هنوز محقق نشدهاند، مانند «اما روز خداوند مانند دزدی در شب خواهد آمد، که در آن آسمانها با سر و صدایی عظیم از بین خواهند رفت، و عناصر در گرمای شدید ذوب میشوند. زمین و آثاری که در آن است سوخته خواهد شد.»[کتاب مقدس ۹] .[Web ۲] و «آنگاه علامت پسر انسان در آسمان ظاهر خواهد شد و آنگاه تمام اقوام زمین ماتم خواهند کرد و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان می آید.»[کتاب مقدس ۱۰] [Web ۲]
بر اساس نظر کلیسای کاتولیک، ظهور دوم، کمال سلطنت خداوند و به کمال رسیدن جهان، بشریت و رستگاری را به همراه خواهد داشت.[Web ۳]کلیسای کاتولیک معتقد است سه چیز وجود دارد که بازگشت عیسی را تسریع میکند: قدرت دگرگونکننده روحالقدس در مراسم عبادت؛[Web ۴] زندگی با ذهن عیسی؛ [Web ۵] و دعا برای آمدن خداوند، بالاتر از همه در مراسم عشای ربانی.[Web ۶] بسیاری از فرقه های مسیحی این دومین آمدن مسیح را داوری نهایی و ابدی خدای مردم برای تمام ملت ها می دانند[note ۱]که منجر به تجلیل برخی و مجازات برخی دیگر می شود. این مفهوم در تمام اناجیل متعارف، به ویژه انجیل متی، وجود دارد. در این داوری آخر در زمان آمدن دوم مسیح این سؤال مطرح است که آیا اعمال جسمانی و معنوی موسوم به اعمال رحمت در طول زندگی انجام شده است یا خیر؟ - اعمال رحمت شامل تعدادی از اعمال عبادی و کارهای خیر میشود- بنابراین، و با توجه به منابع کتاب مقدس[کتاب مقدس ۱۱] ، پیوند آخرین داوری و اعمال رحمت در سنت تصویری هنر مسیحی بسیار متداول است.[Web ۷]
ارجاع به آمدن دوم که در اعتقادنامه نیقیه و اعتقادنامه رسولان موجود است ، در مناجات لوتری و انگلیکن خوانده می شود: "او [عیسی] دوباره با جلال خواهد آمد تا زندگان و مردگان را داوری کند؛ و پادشاهی او هیچ پایان نخواهد داشت.[Web ۹] .کلیساهای لوتری و انگلیکن راز ایمان را در عبادات خود اینچنین اعلام می کنند: "مسیح درگذشت، مسیح برخاست، مسیح دوباره خواهد آمد."[۱۰][۱۱][۱۲]
نوشته های استاندارد کلیسای عیسی مسیح قدیسین روزهای آخر (کلیسای LDS) می گوید همانطور که در کتاب مقدس بیان شده است مسیح باز خواهد گشت،. آنها همچنین میگویند.هنگامی که ناجی دوباره بیاید، او با قدرت و جلال خواهد آمد تا زمین را به عنوان پادشاهی خود تصرف کند. آمدن دوم او آغاز هزاره را رقم خواهد زد. قیام دوباره او برای ستمکاران زمان ترسناک و اندوهناکی خواهد بود، اما برای نیکان روز آرامش است.[Web ۱۰]
قدیسان آخرالزمان تفسیرهای معین و مشخصی از آنچه در کتاب مکاشفه بیان شده است، دارند.[۱۵] طبق تعالیم کلیسای LDS، انجیل بازسازی شده در تمام نقاط جهان قبل از آمدن دوم تعلیم داده خواهد شد.[کتاب مقدس ۱۵] اعضای کلیسا معتقدند که جنگهای شدید، زلزلهها، طوفانها، و سایر بلایای طبیعی و مصنوعی قبل از ظهور دوباره به طور فزایندهای رخ خواهد داد.[Web ۱۱]
عیسی مسیح یا عیسی ناصری یا عیسی بن مریم (عبرانی: ישוע [یشوع]، یونانی باستان: Ἰησοῦς [ایسوس]) زادهٔ ۲ تا ۷ سال پیش از میلاد و مرگ ۲۶ تا ۳۶ پس از میلاد، شخصیت عیسی تجسّم خدا در جسم انسانی و آغازگر مسیحیت است. او در شهر بیتلحم، از شهرهای ایالت ناصره منطقهٔ یهودیه به دنیا آمد. مسلمانان به عیسی بهعنوان یک پیامبر الهی باور دارند و برخی از دیگر مذاهب نیز او را شخصیت مهمی در نظر میگیرند. مادر وی مریم به اراده خدا و بدون همسر باردار شد و پسری به دنیا آورد که مسیحیان وی را خداوند در جسم٬ و مسلمانان آنرا فرستاده خدا می دانند۰
«اَبّاً واژهای است آرامی، با حالتی تأکیدی، به معنی»پدر". این کلمه وارد زبان عبری شد و در تلمود بابلی مکرراً بهکار رفت. در تلمود بابلی از این کلمه برای مخاطب قرار دادن پدر توسط فرزندش و نیز ربیها استفاده شدهاست. این کلمه حالتی گرم و صمیمی را انتقال میداد و نیز حاکی از احترام فرزند به پدرش بود؛ اما در محافل یهودی، هیچگاه برای مخاطب قرار دادن خدای متعال بهکار نمیرفت.
بعضی معتقد هستند که مریم پس از تولد عیسی زندگی عادی داشت و حواریون عیسی در خدمت مریم بودند. همچنین این دسته معتقد هستند مریم در سن ۶۳ سالگی درگذشتهاست.[۲۷]
چندین شاخه مسیحیت از جمله کاتولیک هاو ارتدوکسها معتقد هستند که مریم به آسمان صعود کردهاست
عروج مریم (به انگلیسی: Assumption of Mary) یا عروج مریم به عرش، عقیدهای در نزد کلیسای کاتولیک، ارتدوکس شرقی و بخشی از انگلیکان میباشد. بر اساس این باور جسم و روح مریم مادر مسیح، پس از پایان زندگیش در دنیا به سوی عرش منتقل میگردد.
«پادشاهی خدا» و شکل معادل آن «پادشاهی آسمان» در انجیل متی یکی از عناصر اصلی آموزههای عیسی در عهد جدید است. انجیل مرقس نشان میدهد که انجیل خبر خوب در مورد پادشاهی خدا است.
در مسیحیت نظریاتی که دربارهٔ آخرالزمان در چهار انجیل آمدهاست یکسان نیست. ولی بهطور کلی وقوع آخرالزمان به صورتهای زیر بیان شدهاست:
اعتقادنامه بیان مختصر دکترین و اعتقاداتی است که باورمندان به یک مذهب باید به بندهای آن ایمان داشتهباشند. در مسیحیت، اعتقادنامهها توسط شوراهایی که در اوایل توسط کلیساها تشکیل شد تدوین یافتند.[۱] از مشهورترین اعتقادنامهها، اعتقادنامهٔ نیقیه است که در شورای نیقیه (۳۲۵ م.) تدوین شد.[۲] اعتقادنامههای اولیه در مسیحیت شامل پرسش به هنگام غسل تعمید در مورد اعتقاد به ارکان تثلیث بود ولی بعدها اعتقادنامهٔ نیقیه توسط اکثر شاخههای مسیحیت پذیرفته شد.[۳]
در نسخه یونانی عهد عتیق تمامی ۳۹ بار استفاده از لغت عبری مسیح به لغت یونانی کریستوس (Χριστός) ترجمه شدهاست. در عهد جدید ترجمه یونانی لغت مسیح دو بار در انجیل یوحنا مورد استفاده قرار گرفتهاست.
یهودیت (به عبری: יהדות، Yahadut) دین، فلسفه و سبک زندگی قوم یهود است.[۱] یهودیت، نخستین دین ابراهیمی و نیز به عقیدهٔ بسیاری، نخستین دین سازمان یافتهٔ یکتاپرست بهشمار میرود.[۲][۳] تنخ که حاوی تورات، نوییم و کتوویم است، مجموعه متون مقدس یهودیت بهشمار میآید. یهودیت شامل مجموعه گستردهای از دیدگاههای مذهبی، تشریفات، شاخهها، و متون مذهبی میباشد. امروز اکثر یهودیان پیرو سه شاخه ارتدوکس، لیبرال، و محافظهکار و اقلیتی هم پیرو بازسازیخواهی، قرائیم و یهودیت اومانیستی هستند؛ از لحاظ دیدگاههای مذهبی این شاخهها بسیار متفاوتند. در حالی که یهودیان ارتدوکس باور به وحی تورات از طرف یهوه، پیروی سخت از قوانین مذهبی، و ظهور مسیحای موعود دارند، یهودیان لیبرال دارای باور به زندگی مدرن، استقلال شخصی، آزاداندیشی هستند. به باور یهودیان مذهبی، یهودیت، پیمان یهوه با بنیاسرائیل است.
یهودیت کانون بیشتر متون و سنتها است و تاریخ، اصول و اخلاق آن بر ادیان ابراهیمی پس از خود از جمله مسیحیت تأثیر بهسزایی گذاشتهاست.[۴][۵] بر طبق قوانین یهودیت، چه نوکیشان (افرادی که به واسطه ازدواج در تعداد بسیار محدود در هر نسل وارد جامعه یهودی شدهاند) و چه افرادی که از مادر و پدری یهودی متولد شدهاند، یهودی خطاب میشوند. گرچه یهودیت یک دین است، ولی یهودیان یک گروه قومی-مذهبی بهحساب میآیند. مسئله نژادی و تستهای دیانای فراوان این مسئله را تأیید میکند. دین یهودیت دارای تاریخ پیوستهً سه تا چهار هزار ساله است. یِهود (יְהוּדָה)، واژهای عبری است، به معنای ستوده؛ همچنین صفتی اکتسابی است که به ساکنین یهودیه، قسمتی از سرزمین اسراییل که سبط یهودا بر آن زندگی میکردند، داده میشود، ولی همچنین برخی معتقدند در گذشته همه بنیاسرائیل را نیز به این نام خواندهاند.[۶] در ایران از عنوان «جهود» و «کلیمی» یعنی پیرو موسی کلیمالله نیز برای نامیدن یهودیان استفاده میشود. به باور یهودیان مذهبی، اصل یهودیت از وعده خدا با ابراهیم، اسحاق، و یعقوب شروع میشود و رسماً با تحویل قوانین تورات به موسی و ورود بنیاسرائیل به سرزمین موعود کامل میشود.
پیروان یهودیت در بسیاری از کشورهای جهان ساکن هستند. جمعیت یهودیان جهان ۱۳٬۷۴۶٬۱۰۰ نفر (۱۷٬۹۳۶٬۴۰۰، شامل افرادی که برحسب هلاخا یهودی قلم داد نمیشوند)، معادل حدود ۰٫۱۹٪ جمعیت جهان میباشد.[۷] حدود ۶٫۱ میلیون نفر ساکن اسرائیل و ۵٬۲۷۵٬۰۰۰ (۶٫۸ میلیون کل) نفر ساکن ایالات متحده آمریکا و ۱٫۵ میلیون نفر در اروپا، و مابقی در اقیانوسیه، قاره آمریکا و آفریقا ساکنند. یهودیان ایران دارای تاریخ ۲٬۷۰۰ ساله هستند و برحسب آمار ۱۳۹۱، ۸٬۷۵۶ یهودی ساکن ایران هستند.[۸]
فلسفه یهودی از تبیین بنیاسرائیل از سرچشمه جهان هستی و صفات ذاتی و فاعلی خدا به گونهای فلسفی نشأت میگیرد. از اینرو کتاب مقدس عبری که تنخ نامیده میشود، منبعی بنیادی است که فلسفه یهودی بر اساس آن استوار میشود. خاخامها در دوره تنائیم، که در فاصله قرن اول قبل از میلاد تا قرن دوم بعد از میلاد است، و خاخامهای دوره آمورائیم بین قرن دوم و ششم میلادی چنین بینشی را نسبت به خدا و ارتباط آن با کیهان به روشی مشابه ادامه دادند. این اندیشهها، موضوعاتی چون وحدت، علم مطلق، قدرت مطلق، خیرخواهی خدا، اسرائیل و رسالتی که در قبال امتها دارد، مفهوم ماشیح و نجات، هدف و قلمرو شریعت و هلاخا را دربر میگیرد. علاوه بر تلمود، در میشنا و میدراش نیز توجه دانشمندان به بحثهای الهیاتی و فلسفی در چهارچوب تفکر یهودی معطوف شد. علاوه بر این، کابالا و متون عرفانی یهودیت نیز مشتمل بر پژوهشهای نظری پیچیدهای دربارهٔ سیر آفرینش و ذات خداوندی است.
شاید مهمترین محور اندیشهای که از دیدگاه تفکر انسان شناختی در دین یهود وجود داشته باشد و سپس آن را در سایر ادیان الهی نیز مییابیم، تصویر هبوط یعنی سقوط انسان از موقعیت استعلایی و بهشتی خود به زندگی در رنج و سختی بر روی زمین است که در مفهوم «گناه نخستین» مستتر است. ایدئولوژی معادشناختی یهود که از این تصویر ریشه میگیرد بر باور به یک خدای واحد، قهار و قدرتمند استوار است که با ابراهیم پیوند بسته و قانون (تورات) خود را به موسی سپرده و بر یک خط سیر ضروری در رفتار انسانی تأکید میکند که سرانجام به «نجات» به دست یک منجی در پایان عمر جهان خواهد انجامید. «سرنوشت بشری» در این مفهوم سرنوشتی مشترک است که آیندهای مشترک را نیز ایجاب میکند. هر چند این اشتراک همان گونه که خواهیم دید با مفهوم «برگزیدگی» قوم یهود ناخوانایی دارد.
یهودیان معتقدند موسی ده فرمان و تورات را از کوه سینا با خود پایین آورد و به جز پنج کتاب (سفر) موجود، تورات محتوای دیگری هم دارد که آن را میشنا یا تورات شفاهی هم مینامند و در آن توضیح میدهد چگونه میتوان قوانین پنج سفر را انجام داد. تفسیری که بر میشنا نوشته شدهاست گمارا نام دارد و این دو کتاب را با هم تلمود مینامند.
یهودیان سنتی معتقدند خداوند تورات مکتوب و شفاهی را به موسی داد و او آنها را با رعایت امانت به یهودیان رسانید و آنچه که امروز در دست ماست هم دقیقاً همان نسخه اولیه است و همه دستورهای آن باید اجرا شود.
یهودیان لیبرال میگویند تورات الهام خداوند است اما انسانها آن را نوشتهاند و دستورهای اخلاقی آن همیشه لازمالاجرا هستند، بر خلاف بسیاری از دستورهای آیینی که امروزه لازم نیست انجام شوند.
در یهودیت به بحث گذاشتن فرمانها و تحقیق دربارهٔ چگونگی اجرای آنها حرکتی مثبت تلقی میشود. تلمود پر است از قصههای کسانی که در این موارد با هم بحث میکردند. لطیفهای در اینباره هست که میگوید «دو یهودی، سه نظر». برخی از این نظرات را همه یهودیان پذیرفتهاند اما برخی دیگر هنوز مورد بحث هستند.
امروزه یهودیت رهبر واحدی ندارد که تصمیم بگیرد فرمانها را چگونه باید اجرا کرد یا به چه چیز باید اعتقاد داشت. یهودیان اعتقادات و نظرات مختلفی دارند.
ده فرمان را همه یهودیان در پای کوه سینا شنیدند. این خاصیت ده فرمان است اما یهودیان در مورد این که که تمام ششصد و سیزده دستور تورات به یک اندازه اهمیت دارد اتفاق نظر ندارند.
یهودیت داگما (اصول عقاید) رسمی ندارد، هیچ مجموعه عقایدی نیست که یک یهودی باید باور داشته باشد؛ در واقع اعمال مهمتر از عقاید هستند. در طول تاریخ علمای یهود سعی به ایجاد اصول دین کردند، معروفترین آنهاموسی بن میمون یک معلم معروف یهودی در قرن دوازدهم میلادی بود که فهرست اعتقادات سیزده گانهٔ یهودیان را چنین تنظیم کرد:
افراد پرهیزکار میتوانند بعد از مرگ به باغ عدن که همان بهشت نیکوکاران است بروند. آنها در آنجا لذت واقعی را که قابل شرح و توصیف نیست درک خواهند کرد و دوباره با کسانی که دوستشان دارند زندگی میکنند.
افرادی که خیلی بیگناه نبودهاند، بعد از مرگ، ابتدا به محلی به نام گِهینوم میروند. هر کار زشت، یک دیو خلق میکند که همان دیو در گهینوم او را شکنجه میکند، اما هیچیک از یهودیان بیشتر از ۱۲ ماه در گهینوم نمیماند. پس از آن به محل جاودانیاش در باغ عدن میرود.
افراد بسیار گناهکار یا کسانی که یهودی نیستند بعد از آن ۱۲ ماه به باغ عدن نمیروند، بلکه به عقیدهٔ بعضی نابود میشوند و به عقیدهٔ بعضی دیگر، تا ابد به حال پشیمانی زندگی میکنند.
وقتی مسیح میآید تا جهان کامل و نیک را آغاز کند، افراد پرهیزکار دوباره به دنیا برمیگردند تا فرصت تجربهٔ یک جهان پاک را داشته باشند؛ اما افراد بدکار باز نخواهند گشت.[۱۵]
ماشیح یا مسیح کسی است که به اعتقاد یهودیان ظهور خواهد کرد و نجات دهنده آنها خواهد بود. طبق پیشبینی انجیل عهد عتیق وقتی مسیح بیاید به همهٔ رنجها و بیماریها پایان میدهد و دیگر هیچ ملتی علیه ملتِ دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر کسی فنون جنگی نخواهد آموخت. او خدای بنیاسرائیل را در سراسر جهان معرفی میکند بهطوریکه همهٔ دنیا از نظر خداشناسی یکی میشود. براساس عهد عتیق، مسیح در سرزمین اسرائیل و در زمانی ظهور میکند که اکثر ساکنین این سرزمین، یهودی هستند. مسیح موعود باید از فرزندان داود پادشاه باشد. بعد از موسی افراد زیادی ادعای مسیح بودن کردند
یهودیت بر خلاف اسلام و مسیحیت تأکید زیادی به مسئله قومیت دارد. از این رو یهودیت ترکیبی از دین و نژاد است. یهودیت ارتدوکس معتقد است، شخصی که از مادر یهودی به دنیا آمده، ولو به دین دیگر بگراید، باز هم یهودی است.[۱۸] به صورت تاریخی، یهودی که مدعی الحاد است، ممکن است عنوان حِرِم(به عبری: חרם) به خود بگیرد، اما اعلام الحاد او موجب از دست دادن عنوان یهودیت از وی نمیشود.[۱۹] برای نمونه مورد باروخ اسپینوزا را ببینید.
بر اساس باورهای یهودیان همچنین آنوسیان (یعنی کسانی که بهرغم میل خود به دین دیگری گرویدهاند) و فرزندان دختری آنان، یهودی حساب میشوند. البته در قرائیم فرزندانی که از پدر یهودی زاده میشوند یهودی به حساب میآیند و تا ۹ نسل ادامه خواهد داشت.
گرویدن به یهودیت (به عبری: גיור) اقدامی رسمی از سوی فردی جنتیل است که قصد دارد به عنوان یک عضو کامل یک جمعیت یهودی درآید. یک تغییر دین معمولاً اقدامی مذهبی و ابراز نزدیکی با مردم یهودی و گاهی سرزمین اسرائیل است.[۲۰][۲۱][۲۲]
بر خلاف باور عموم گرویدن به یهودیت ممکن است، گر چه نسبتاً کم اتفاق میافتد. یهودی شدن نسبت به گرویدن به مذاهب ابراهیمی دیگر سختتر، و ممکن است چند سال به طول بکشد.[نیازمند منبع] از آنجا که گرویدن به یهودیت بر غیر بنی اسراییل لازم نیست و نزد یهودیت شرط خداپرستی برای غیر اسراییل کافیست، لذا معمولاً خاخامها ممکن است فرد را از این کار نهی کنند و تنها وقتی که فرد جدیّتِ خود را ثابت کند شخص خاخام دست بکار میشود.[نیازمند منبع]
بنا به حکم حلاخا شرط اول یهودی بودن شجره مادری میباشد، لذا فردی که فقط پدر یهودی داشته باشد باید مانند یک گوییم رسماً مراحل دراز یهودی شدن را دنبال کند، این در حالیست که فردی که حتی مادر مادر مادرش یهودی بوده، مستقیماً یهودی بحساب میآید، حتی اگر چند نسل پیرو دین دیگری بوده باشند، با این وجود یهودی محسوب میشوند و به نیاز به عضویت سخت و رسمی نمیباشند. مذهب ریفورم فردی که فقط پدر یهودی داشته باشد را قبول دارد.[نیازمند منبع]
یهودیان بر خلاف ملتهای دیگر در محل خاصی در دنیا زندگی نکردهاند. تنها یهودیان به مدت کمی در زمان معبد اول و دوم دارای کشور مستقلی بودند و از این زمان به بعد در تمامی دنیا در بین ملتهای دیگر به صورت اقلیت زندگی میکردند. امروزه کشورهای ایالات متحده، اسرائیل، کانادا، انگلستان، فرانسه، آرژانتین و آفریقای جنوبی دارای جمعیت یهودی زیادی هستند. بر اساس آمار سال ۲۰۱۳ در تمامی دنیا ۱۳٫۹ میلیون یهودی وجود دارد که اسرائیل و ایالات متحده ۸۰٪ از این تعداد را در خود جای دادهاند.
یهودیان معمولاً در هر روز سه نماز میخوانند و در روز شبات و سایر روزهای مقدس فرقههای ارتدکس و محافظه کار یک نماز اضافی هم به نام موساف خوانده میشود. نماز پنجمی هم به نام نئیلا وجود دارد که اکنون تنها در یوم کیپور دهمین روز از ماه تیشری که اوایل پاییز است خوانده میشود. میتوان نماز را فرادی یا به جماعت یا به همراه منیان خواند. مثل نماز اسلامی در یهودیت هم نماز جماعت ارجح است و بخشهایی هم دارد که جز در جماعت اجرا نمیشود. اکثر مراسم آیینی در یهودیت با ملودی سنتی به نام نیگون به حالت آوازی قرائت میشود. در هر کنیسه، سکویی کم ارتفاع وجود دارد که حزان بر فراز آن این مناجات را رهبری میکند.
کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق میشود و تلفظ اروپایی قبّالاه عبری است به معنی قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله برای فارسی زبانان و عربها است. بیشتر یهودیان ارتودوکس به آئین کابالا (کابالیسم) اعتقاد دارند. بر اعتقاد هواداران و معتقدین به آئین کابالا، فهمیدن و درک رموز مخفی درآئین کابالا، باعث میشود تا انسان به صورت روحانیواری به خدا نزدیکتر شود و بدین ترتیب بشریت به قدرت والایی از رموز مخفی خدا که برای دیگر انسانها پوشیدهاست، پی میبرد. مهمترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی «آئین کابالا» درآمدند، شامل مجموعه کتب عبری زوهار (به معنای «کتاب روشنایی») و هیچالوت (به معنای «کاخها») میشوند که به قرن اول میلادی بازمیگردند. نهایتاً در قرن سیزدهم میلادی کتاب زوهار نوشته شد که تفکر و شکل کنونی «آئین کابالا» را تشکیل داد.
زرتشتیان ایران یک اقلیت مذهبی در کشور ایران هستند که به دین زرتشتی باور دارند. بیشتر زرتشتیان ایران ساکن استانهای یزد و کرمان هستند. همچنین در قرن بیستم بر اثر مهاجرتهای گسترده، این اقلیت در شهرهای تهران، شیراز، اصفهان و اهواز، خراسان نیز حاضر هستند. بیشتر زرتشتیان به گویش بهدینی که از زبانهای ایران مرکزی به شمار میرود صحبت میکنند.[۱]
پس از انقلاب مشروطه، با تشکیل مجلس شورای ملی، در قانون اساسی مشروطه برای اقلیتهای دینی هم نمایندگانی در نظر گرفته شد. از جمله، یک نماینده برای زرتشتیان. این موضوع پس از انقلاب ۱۳۵۷ هم در قانون اساسی باقی ماند[۲] و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز یک نماینده در مجلس شورای اسلامی دارند.[۳]
بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن، جمعیت زرتشتیان در سال ۱۳۹۵ در ایران ۲۳۱۰۹ نفر بوده است
مَزدَیَسنا (مزداپرستی) که به آن دین زرتشت و دین بهی هم میگویند، دینی دوگانهگرا و یکی از از قدیمیترین ادیان جهان است که از آموزههای رهبر دینی ایرانی، زرتشت اسپیتمان، سرچشمه میگیرد.[۱] در جهانبینی مزدایی، جهان صحنه برخورد میان خیر و شر است و در فرجام کار، نیکی بر بدی پیروز خواهد شد. با وجود اینکه مزدیسنا یک دین ثنوی است، المانهایی از یکازچندپرستی، یکتاپرستی/یگانهانگاری و چندخدایی را در دل خود دارد.[۲][۳][۴][۵] بسیاری از ویژگیهای مزداپرستی مانند باور به ظهور منجی، آزادی اراده، حسابرسی پس از مرگ و همچنین بهشت و دوزخ بر ادیان و مکاتب فلسفی دیگر، نظیر مسیحیت، یهودیت، اسلام، گنوسیسم، فلسفه یونانی، بهائیت و آیین بودایی تأثیر گذاشتهاند.[۶][۷][۸] اهورامزدا، ایزد ازلی و نیکخواه، ایزد برتر و خالق نیکیهای جهان از دید مزداپرستان است.[۹]
ریشههای مزدیسنا به هزاره دوم پیش از میلاد بازمیگردد. این دین به همراه ادیان مرتبط با آن یا شاخههای دیگرش، نظیر مهرپرستی و آیین زروانی، برای بیش از هزار سال، از حدود ۶۰۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد، دین رسمی شاهنشاهیهای باستانی ایرانی بودهاست
اوستا مهمترین کتاب دینی زرتشتیان است. این کتاب گاتاها، سرودههای زرتشت که به شرح جنبههای گوناگون دین بهی میپردازد را نیز شامل میشود. زرتشت، خدایان ایرانی را به دو گروه اهوراها[۱۳] و دیوها[۱۴] تقسیم کرد که دیوها شایسته پرستش نیستند. اهورامزدا (اهورای خردمند) بزرگترین اهوراست؛ او آفریدگار بزرگ است و به یاری اشه، جهان را پایدار نگاه میدارد.[۹] انسانها این اختیار را دارند که برای همراهی کردن یا نکردن اهورامزدا، تصمیم بگیرند؛ زیرا مزداپرستی مسئولیت تصمیمهای انسان را به خود او واگذار کردهاست. هیچ نیرویی به نیرومندی اهورامزدا وجود ندارد؛ با این حال، انگرهمَینیو (روان مخرب) که از اکومن پدید آمده، دشمن اصلی دین بهشمار میرود و در برابر سپنتا مینیو (روان نیک) قرار دارد.[۱۵] در نوشتههای پهلوی از انگرهمینیو با نام اهریمن نام برده شدهاست و او دشمن خود اهورامزداست.[۱۶]
اشه (راستی، نظم جهانی) نیروی زندگی است، از اهورامزدا سرچشمه میگیرد[۹][۱۷] و در برابر دروج (دروغ، پلیدی) قرار دارد.[۱۸][۱۹] اهورامزدا نیکی مطلق است و هیچ چیز شریری در وی وجود ندارد؛ او به یاری امشاسپندان و دیگر ایزدان – که همه آنها اهورامزدا را میپرستند و اهورامزدا نیز در اوستا آنها را شایسته پرستش میخواند[۳][۲۰] – بر گیتیگ (گیتی – جهان مادی و دیدنی) و مینوگ (مینو – جهان معنوی و نادیدنی) نظارت میکند.[۲۱]
در دین زرتشت، هدف زندگی اشَاوان (اشهمند) شدن است؛ مزداپرستان وظیفه دارند که شادی را در جهان گسترش دهند، زیرا شادی به نیروهای نیک در نبرد با نیروهای شریر یاری میرساند. هسته اصلی مزدیسنا را میتوان در مسائلی چون هومَتَه، هوختَه، هووَرشتَه (پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک)،[۲۲] یاری نیازمندان که راهی برای نشان دادن پایبندی به اشه و گسترش شادی در جهان است،[۲۳] برابری معنوی زنان و مردان و برابر جنسیتی در وظایف[۲۴] و نیک بودن بدون چشمداشت به پاداش خلاصه کرد.
زرتشتیگریِ امروزی، یک دین یکپارچه نیست و مزداپرستان امروزه به دو گروه عمده اصلاحگرایان و سنتگرایان تقسیم میشوند؛ همچنین جنبشهای دیگری نیز درحال شکلگیری در میان زرتشتیان هستند.[۲۵][۲۶]
در دوران شاهنشاهی هخامنشی، دین زرتشتی دین دولتی بود و شامل عبادت رسمی بود. شاهان ایرانی به زرتشتیان پارسا معروف بودند و با قانون زرتشتی به نام اشه حکومت میکردند. با این حال کوروش بزرگ که این امپراتوری را پایهگذاری کرد، از تحمیل دین زرتشتی بر ساکنان سرزمینهای فتح شده خودداری کرد. مهربانی کوروش با یهودیان به عنوان جرقهای برای نفوذ زرتشتیان بر یهودیت ذکر شدهاست
واژهٔ مزدیسنا کلمهایی اوستایی است که از دو جزء مَزدَ و یَسنا پدید آمدهاست. مَزدَ (اهورامزدا) معنی خدای دانا یا سرور میدهد و یسنا (یسنه) نیز به معنی «پرستی» است و در مجموع معنی مزداپرستی میگیرد. این واژه به همراهٔ عربی به گونه «مزدیسنی» هم نوشته شدهاست. در پهلوی کتابی دین زرتشت را «مزدیسن دین» و «دین مدیسنان» نام نهادهاند که از نام اوستایی مَزدَیَسنه دَئنا آمدهاست. پیروان این کیش را «مَزدَیَسَن» مینامند که شکل جمع آن «مَزدَیَسنان» است. در واژهٔ مَزدَیَسَن، «مَزدَ» به معنی مَزدا و «یَسَن» به معنای «پرست» میباشد. در برابر پرستش مزدا، پرستش دیوان در گذشته به آیین و مرسوم بوده که متون زرتشتی، اینان را دیویسنان و کیششان را دیویسنا ثبت کردهاند.[۲۸] در پهلوی کتابی نامهای دیگری مثل وهدین (بهدین) و دینوه (دینبه) به معنی «دین خوب» هم به کار رفتهاست. در نتیجه پیروان این دین را در زمان ساسانیان و اوایل دوره اسلامی «وهدینان» خطاب میکردند. این کلمه به شکل «بهدینان» هنوز هم در میان زرتشتیان ایران و هند به کار میرود. نامهای دیگری برای این دین وجود دارد که مصطلحترین آن در ایران دین زرتشتی است
زرتشت و آموزش مغان بر روی اندیشههای یونانی کارسازی پرداخت که راست و واقعی بود اما نه یونانیان و سریانیها و نه نویسندگان ارمنی، هیچیک از زرتشت اوستایی و از کیش او که در گاتاهای اوستا بازگو شدهاست، آگاهی نداشتند. به احتمال زیاد مزدیسنا در آغاز یک جنبش محلی در ایران خاوری بودهاست که هنوز مرزهای آن شناخته نشدهاست. این کیش نو با پایداری و رویارویی شدید کیشهای رایج رو به رو شده و برای مدتی دراز نتوانست به برتری و چیرگی کامل برسد و چون گسترش یافت، دگرگون شد. کیش زرتشتی با آیینهایی که در پی برانداختن آنها برخاسته بود، درآمیخت و مزدیسنا به گونهای بسیار متفاوت به ایران باختری رسید
این دین پس از یورش اسکندر مقدونی و کشته شدن موبدان برای زمان کوتاهی به خاموشی گرایید
در زمان اشکانیان تلاشهایی برای بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکههایی به نام ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی ساختند.
حدود ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی در دوره اردشیر بابکان؛ دین زرتشتی دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد
زرتشتیان عصر حاضر به دو گروه زرتشتیان سنتی و زرتشتیان اصلاح طلب تقسیم میشوند. زرتشتیان سنتی بیشتر از گروه پارسیان هستند که علاوه بر گاتاها و اوستا، متون پهلوی را نیز به عنوان نوشتههای دینی خود پذیرفتهاند. آنها، مانند زرتشتیان اصلاح طلب، شکل نوین دین خود را از قرن ۱۹ بنیان گذاشتهاند
زرتشتیان اصلاح طلب بر این نظر هستند که باید تنها از گاتاها پیروی کرد و تشریفات و مراسمهای دینی کاهش پیدا کند. زرتشتیان اصلاح طلب مزدیسنا را بیش از اینکه یک دین بپندارند، آن را به عنوان یک فلسفه قبول دارند.[۲۶] البته این دو گروه شامل همه زرتشتیان نمیشود. به عنوان مثال گروهی که به آنها «نئو زرتشتی» هم گفته میشود و به دنبال این هستند تا با تفسیر مجدد دین زرتشتی آن را با ارزشهای غربی سازگار سازند.[۷۴] گروه دیگر احیاگران هستند که نظرشان بر احیا و حفظ سنن و مراسمهای مذهبی زرتشتی در کنار پذیرفتن اصلاحات اجتماعی است
در دهه ۶۰ میلادی حدود ۶۰٬۰۰۰ زرتشتی در ایران زندگی میکردند. گسترش سبک زندگی غربی در ایران در قرن بیستم باعث به وجود آمدن تغییراتی در زندگی زرتشتیان نیز شد. ایرانیان زرتشتی امروز اجساد مردگانشان را در آرامگاهها دفن میکنند. آنها ابتدا جسد مرده را میشویند و در یک کفن سفید میگذارند و سپس در یک گور سیمانی قرار میدهند که شبیه به دفن مردگان مسلمان است.
خدای نیکسرشت در کیش زرتشتی، اهورامزدا نام دارد که به معنی سرور دانا است و پرستیده میشود. برای اهورامزدا در هرمزدیشت، در حدود شصت صفت نیک آورده شده و تقریباً همه چیزهای خوب به وی منتسب شدهاست. بر اساس گاتها، اهورامزدا هم آفریننده روشنایی و هم تاریکی است.[۸۵] بر اساس کتاب بندهشن که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالف اهورامزدا و زاینده بدیها را اهریمن (انگره مینیو) معرفی میکند[۸۶] در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توان ذاتی برای مقابله با قدرت اهورامزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست. بلکه اهریمن همان اندیشه بد است اما در باور آیین زروانی، اهریمن برادر و رقیب اهورامزدا و پسر زروان[۸۷] و دارای هویتی جداگانه از اهورامزدا است. زرتشتیان امروزی نیز خود را یکتاپرست میدانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدیها مینامند نه یک خدا. این شائبه احتمالاً به دلیل تغییر مفهوم و ماهیت انگره مینو در دین مربوط میشود که این قطب مخالف سپنتا مینیو با اهریمن یکی گشتهاست.
در نظر مزدیسنان، خدا خیر مطلق است و چون اساساً مخالف بدی است
در باور زرتشتیان، مرگ روح را مجبور میکند تا گیتیگ (جهان مادی) را ترک کرده و وارد مینوگ (جهان معنوی) شود. آنگاه روح بر اساس آنچه که در نبرد میان خیر و شر انجام دادهاست، داوری میشود. بنا به گفته زرتشت، زن و مرد، خادم و مخدوم، همه نه بر اساس قدرت و ثروتشان در زندگی مادی، که بر اساس دستاوردهای نیکشان قضاوت میشوند. آنجا میترا به داوری نشسته و سروش و رشن که ترازوی عدالت را در دست دارد، در کنارش هستند. در ترازوی عدالت، بر یک کفه گفتار، کردار و پندار نیک شخص قرار دارد و بر کفه دیگر، گفتار، کردار و پندار شریرش. اگر کفه نیک بر کفه شر بچربد، شخص میتواند، درحالی که دئنه، دوشیزه زیبایی که چهره انسانی باطن شخص است، همراهیاش میکند، از پل چینوت گذر کرده و وارد پردیس شود. اما اگر کفه شر سنگینتر باشد، عرض پل به اندازه لبه خنجر باریک خواهد شد و درحالی که روح تلاش میکند از آن عبور کند، عجوزهای وحشتناک بازوی او را گرفته و با خود به جهنم میکشاند، جایی که «تیرگی ماندگار دیرپایی و کورسویی و بانگ دریغایی» انتظارش را میکشد
اصول دین زرتشتی شرطهای اصلی خداباوری زرتشتی و دینآور بودن است. هر فرد زرتشتی میباید در زمان سدرهپوشی با خرد و اندیشه خود به اطمینان به این اصول ایمان آورده باشد و آن را در طول زندگی مذهبی خود در نظر داشته باشد. دین زرتشتی بر نُه اصل استوار است که بهترتیب عبارتاند از:[۹۴]
۱. ایمان به یگانگی خدا ۲. ایمان به پیامبری زرتشت ۳. باور به جهان مینوی و عالم معنا ۴. ایمان به نظم و راستی کار جهان (اشه) ۵. باور به جوهر آدمیت ۶. اعتقاد به فروزههای هفتگانه خداوند ۷. اعتقاد به نیکوکاری ۸. اعتقاد به تقدس عناصر چهارگانه: آب، باد، خاک و آتش ۹. اعتقاد به فرشگرد یا آخرالزمان.